Thursday, August 18, 2005



مصاحبه هفته نامه سینا با آقای اسماعیل هادی

س: جناب آقاي هادي ، با تشكر از اينكه وقتتان را در اختيار ما قرار داديد ، مقدمتاً چنانچه دربارة نشرية سينا نظري داريد بيان بفرمائيد.

باعث خوشحالي و افتخار بسيار است كه نشرية سينا به همت جمعي از اهل قلم و انديشة استان همدان چاپ و منتشر مي شود . نشريه اي كه دغدغة طرح و حلاجي مشكلات استان را دارد و در نبود متولي دلسوز در پي بالنده و شكوفا كردن زبان و فرهنگ تركي مردم استان همدان است . و از سوي خوانندگان و مخاطبان با فرهنگ آن استان و ديگر نقاط مورد استقبال گسترده قرار گرفته است ، به واقع تك صدايي است از دور دست مردم ماد و از منطقه اي كه از لحاظ زبان مادري ، منطقه اي دور دست به شمار مي رود و تك درختي است در كوير كه اميدواريم اين تك درخت ، طلايه دار جنگلي انبوه و سر بر آسمان كشيده باشد.

س: همانگونه كه مي دانيد 60درصد از جمعيت استان همدان را تركها تشكيل مي دهند. لطفاً در خصوص فرهنگ و زبان تركي اين مردم و ويژگيهاي آن و نحوة پيوستگي اش با فرهنگ و زبان تركي ساير مناطق كشور توضيحاتي بيان بفرمائيد .

همدان سرزمين و مركز تركانِ ماد بوده كه اجداد باستاني تركان آن منطقه به حساب مي آيند . خويشاوندي بين زبان تركي و زبان مادي هر چند به دليل كمبود منابع ، دقيقاً شكافته نشده است ولي آثار و علائم به دست آمده ، اين ارتباط را از لحاظ ساختارِ هر دو زبان ، نشان مي دهد . بنابراين منطقة همدان ، هم از نظر باستاني كعبة فرهنگي ماست و هم از لحاظ اصالت زبان تركي كنوني اش ، يكي از غني ترين مناطق ترك نشين ، از حيث زبان شناختي است به نحوي كه كلمات بسيار اصيل تركي ، كه امروزه در برخي مناطق ممكن است از گردونه تداول روزمره خارج شده باشد در همدان و اطراف آن رواج دارد كه تفصيلِ سخن در اين خصوص ، نيازمند فرصت مناسب ديگري است .

از حيث علمي و فرهنگي استان همدان خاستگاه و زادگاه عُرفا و آُدباي بسياري است همانند : عين القضات ، آخوند ملا حسينقلي شونديِ درجزيني و آيت الله آقا شيخ محمد بهاري صاحب كتاب تذكره المتقيّن و ...... . مرحوم علي كمالي از محققان زبان و ادب و فرهنگ تركي ، از بعضي كتابهاي خطي و غير خطي قديمي با موضوع فرهنگ و قاموس زبان تركي ، موجود در كتابخانه هاي استان همدان عكسبرداري و كپي برداري كرده است كه بنده يكي- دو تاي آنها را در آن مرحوم ديده ام كه الان متأسفانه نام آن كتابها در خاطرم نيست ولي آنچه در مورد آنها در نظرم است اين است كه از نظر زبان شناسي بسيار غني بودند و اين امر نشانگر آن است كه در گذشته در منطقة همدان در مورد زبان تركي كارهاي زبان شناسي علمي صورت مي گرفته است . انشاء الله جوانان تحصيل كرده و علاقمند و فاضل در اين استان تلاش بيشتري از خود نشان خواهند داد . بنده به عنوان كسي كه تا حدودي در وادي زبان و اتيمولوژيِ زبان تركي كار كرده ام مي توانم بگويم كه در بين لهجه هاي زبان تركي ايران (تركي تركمني، تركي خلج ، تركي آذربايجاني )، تركي تركمني به دليل نحوة معيشت تركمنها- كه تا حدودي زندگي و جامعة بسته و كم ارتباط بوده- به زبان تركي قديم، نزديكتر است . تركي خلج هم ، چنين است .

در ميان گويش هاي تركي آذربايجاني (مثل : تركي اروميه ، تركي زنجان ، تركي همدان ، تركي ساوه و.... )، تركيِ گويش همدان ، اصيلتر و به تركيِ قديم نزديكتر است و تحولاتي كه در گويش هاي ديگر تركي آذربايجاني رخ داده و باعث فاصله گرفتن بيشتر آن ، از تركي قديم گرديده ، در تركيِ گويشِِ همدان ، كمتر به چشم مي خورد . اين را هم عرض كرده باشم كه كشور عزيزمان ايران ، امروزه ، از لحاظ كثرت متكلمين به زبان تركي ، دومين كشور بعد از كشور تركيه است و حتي از لحاظ تنوع لهجه اي زبان تركي ، از تركيه نيز متنوع تر مي باشد : هم اكنون چندين لهجة زندة تركي در ايران رايج و متداول است كه مهمترين آنها : تركي آذربايجاني ، تركي تركمني ، تركي خلج ، تركي خراساني و ........ مي باشد كه البته بعضي ازآنها ، متأسفانه به صورت جزيره هاي زبانيِ محصور در مناطق فارس نشين درآمده و در نتيجه مستهلك شده اند ، مثلاً از طوايفِ تركِ حوالي كرمان ، امروزه فقط نامي باقي مانده است كه جاي تأسف دارد و اميد است كه اين نقيصه و عارضه بوسيله فرزندان همان طوايف مرتفع گردد . البته بايد يادآور شد كه " فرهنگِ " هر قوم ، داراي ابعاد مختلفي است كه يكي از ابعاد بارز و مهم آن " زبان مادري " مي باشد . مجموعة شيوة زندگي يك قوم كه " فرهنگِ" خاص آن قوم را پديد ميآورد تنها در " زبان" خلاصه نمي شود . تُركها ، فرهنگ يعني هويتِ خاص معيشتي خود را در قالب : شعر و ادبيات تركي ، موسيقي تركي و آداب و سنن ويژه حفظ كرده اند .

موسيقي مردمي تركي ، يكي از جلوه هاي مهم فرهنگي مردم ماست كه در ميان همه اقوام و ملل ترك جهان قابل مشاهده است : نوازندگان موسيقي سنتي تركي در ميان تركان آذربايجان و تركيه به نامِ "عاشيق"، در ميان تركان اؤزبك به نامِ "جرچي" و در ميان تركمنها به نام "بخشي" معروفند كه در ميان تركان قديم "اوزان" ناميده مي شدند . موسيقي سنتي تركي (موسيقي عاشيقي )با هويت خاص خود در همدان و اطراف آن نيز حضوري گسترده دارد و" عاشيق" هاي استان همدان كمك شاياني به حفظ فرهنگ تركي مي نمايند . قابل ذكر است كه همان موسيقي در جلوة مذهبي اش- و البته با حذف آلات موسيقي- در سنت مرثيه خواني و نوحه خواني شيعي همانند عزاداري آقا امام حسين (ع) انعكاس يافته است ، به نحوي كه زيباترين رديف هاي موسيقي تركي را مي توان در آن مشاهده نمود و در حوزه اين هنر مذهبي (مرثيه خواني و نوحه خواني ) بعضاً چهره هاي برجسته اي ظاهر شده اند كه با هنرمندي تمام در اين عرصه درخشيده اند .

مجموعه اين عناصر كه سازندة "فرهنگ تركي" است ، در همدان و اطراف آن نيز با همان اصالت و قدرتِ مناطق ترك نشين ديگر ، خود را نشان مي دهد و ما فرهنگ واحد و يكدستي را در سراسر آذربايجان از همدان گرفته تا تبريز و ..... مشاهده مي كنيم كه رنگين كمان وار در همه نقاط و مناطق آن كشيده شده است .

س: از نظر علم زبان شناسي ، تركي همدان جزو كدام يك از لهجه اي زبان تركي است ؟

زبان توانمند تركي لهجه هاي گوناگوني دارد، از قبيل: تركي تركمني- تركي اؤزبكي- تركي قزاقي- تركي قرقيزي- تركي اويغوري- تركي تركيه اي- تركي آذربايجاني و .... تركي آذربايجاني در ايران "گويش" هاي مختلفي دارد از قبيل: تركي تبريز- تركي اروميه- تركي زنجان- تركي همدان- تركي قزوين و ...... بنابراين زبان تركي مردم همدان و اطراف آن جزو گروه تركي آذربايجاني و گويشي از گويشهاي اين گروه است. تفاوت گويشهاي گروه تركي آذربايجاني، از جهت لغات و دستور زبان، بسيار ناچيز و غيرقابل اعتنا است و تفاوت تنها از جهتِ نحوة تلفظ كلمات و تأكيدات صوتي در تلفظ آنها است كه اين امري كاملاً طبيعي است و همانند تفاوت گويشهاي زبان فارسي از قبيل: اصفهاني، يزدي، مشهدي و ..... بنابراين بايد گفت تفاوتِ گويش هاي گروه تركي آذربايجاني در حد ناچيزي است و همه مردم آذربايجان از همدان گرفته تا تبريز با يك زبان و لهجه (يعني از زبانِ تركي آذربايجاني) صحبت مي كنند.

س: جنابعالي با همكاري محققان ديگر چندي است نشرية " ائل ديلي و ادبياتي " را منتشر مي كنيد. براي خوانندگان ما بفرمائيد كه اين نشريه به چه مباحث و موضوعاتي مي پردازد و هدف اش چيست؟

براي شناخت يك " زبان "، دو راه و روش وجود دارد: راه اول غربال كردن منابع مكتوب آن زبان و استخراج گنجينه هاي لغوي و قواعد دستوري از آن است و راه دوم مراجعه به مردم، نشست و برخاست با آنها و گردآوري فرهنگ شفاهي و تنظيم آن مي باشد. در كشور تركيه در مورد زبان تركي از هر دو راه و روش استفاده شده كه با استفاده از روش اول، اثر بزرگي با نامِ " تاراما سؤزلوك " (به معني: فرهنگِ يافتْ واژه ها) تأليف گرديده و با استفاده از روش دوم اثري دوازده جلدي با نامِ " دَرله مه سؤزلوك " (به معني: گلچين فرهنگ شفاهي) تأليف شده است. در ايران در مورد زبان فارسي با مساعدت مراكز دولتي و غيردولتي و افراد مختلف كارهاي گوناگوني در اين زمينه انجام شده (گرچه تكميل نشده) اما در مورد زبان تركي چه عرض كنم!!. متأسفانه در هر كاري امكانات مادي و مالي را بايد بنيان قضيه دانست و به قول معروف: بي مايه فطير است و شليك بدون باروت محال.

در مورد زبان تركي در كشورمان هم كه مشكل يكي- دوتا نيست: اول، نويسنده كم است و بعد اگر نويسنده و محقق هم پيدا شود بقيه چيزها از مصحح گرفته تا تايپيست خُبره ناياب است و حالا اگر اينها هم پيدا شوند تازه مي رسيم به مشكل مالي و تأمين هزينه چاپ و نشر كتاب. البته ما افراد ثروتمند زياد داريم اما مشكل اينست كه متأسفانه اغلب اين گونه آدمها اهل كار فرهنگي نيستند: در حالي كه براي يك شب نشيني و ميهماني ممكن است پولهاي گزاف خرج كنند از كمك به چاپ و نشر كتاب كه ثمره سالها تحقيق و خون دل خوردن محققان است ابا دارند چرا كه از اهميت و تأثير امور فرهنگي حتي در مسائل اقتصادي و...... غافلند. به هرحال و با تأسف در ميان ما، ثروت كمتر به فرهنگ تبديل مي شود و ثروتي كه نهايتاً به فرهنگ و ساير مسائل انساني تبديل و تصعيد نشود باعث خسارت جامعه خواهد بود. از اين رو به قول معروف: علي مي ماند و حوض اش! و نويسندگان تنگدست و عاشق ناچار مي شوند كه سرمايه ناچيز خود را كه صرف زندگي و حوائج ضروري شان مي شود خرج چاپ كتاب و اثر خود كنند. ما نه دانشگاهي داريم و نه مركز علمي و نه متولي دلسوزي كه ديناري از آن هزين هاي كلان را كه به عنوان حمايتهاي فرهنگي در نقاط ديگر خرج مي شود، صرف زبان و فرهنگ تركي ايران كند.

در هر حال در يك چنين وضعيت و فضايي عده اي قلم بدستِ عاشق به سرپرستي لغت نويس كهنسال آقاي بهزاد بهزادي دور هم جمع شده اند تا وظيفة سنگين گردآوري " فرهنگِ شفاهي " را به عهده گيرند و بدين ترتيب " ائل ديلي و ادبياتي اوْجاقي " تشكيل شد كه قرار است نويسندگان و محققان از سراسر كشور، ادبيات شفاهي: لغات و اصطلاحات محلي، امثال و حكم، اشعار شفاهي، افسانه ها، بازيها و ..... و قصه هاي مردم ترك ايران را گردآوري و به اين مركز (اوجاق) ارسال دارند تا در آنجا پالايش گرديده و بعد از تنظيم و تبويب در قالب مجلداتي چاپ شوند. در آينده و در مراحل بعدي كار ريشه شناسي و تنظيم و تدوين روي كلمات نيز به عمل خواهد آمد. بنده از همه هموطنانِ قلم به دست به خصوص نويسندگانِ جوان همدان مي خواهم در اين باب مساعدت كنند. البته دقت بايد كرد كه در گردآوري لغات نام محل يا روستايي كه آن لغات در آنجا به كار مي رود همراه با مثال و با ضبط صورت كلمه و ساير مشخصات كه در شمارة اول و دوم نشريه " ائل ديلي و ادبياتي " به تفصيل آمده ذكر گردد.

س: جناب آقاي هادي، رهبري انقلاب بارها تاكيد نموده اند كه عامل و رمز وحدت ملي ايرانيان دين اسلام است ونه زبان فارسي اما از نظر عده اي بدون توجه به نتايج، رمز و عامل وحدت ملي ايرانيان زبان فارسي است،جنابعالي چه نظري داريد؟

اين واقعيتي است كه كشور ايران از هزاران سال پيش تاكنون كثير المله بوده و اقوام و نژادهاي مختلف با زبانها و فرهنگهاي ويژه خود در كنار هم زندگي كرده و مي كنند از سويي همانطوريكه زبان و فرهنگ فارسي براي قوم فارس شيرين و عزيز است همانطور زبان و فرهنگ تركي براي تركها و....عزيز و شيرين است چرا كه اصولا زبان مادري هر كس و هر قوم جزو هويت اوست از سوي ديگر كليه مردم ايران با وجود اختلاف در زبان و فرهنگ و...داراي جغرافيا و علائق تاريخي و فرهنگي بسياري هستند كه انها را به صورت يك" ملت"در آورده است. - بي ترديد اگر يك زبان را مثلاً- زبان فارسي را اساس و پايه وحدت ملي ايرانيان دانسته و بدان پاي بفشاريم در حقيقت بر نقطه اختلاف ايستاده ايم و نه نقطه اتحاد چرا كه در اين صورت متكلمين زبانهاي ديگر موجود در كشور مي پرسند كه چرا زبان آنها اساس وحدت ملي نباشد .و مشخص است كه پي ريزي برنامه ها با اين تفكر چه نتايجي تاكنون داشته و در صورت ادامه خواهد داشت . بنابراين بنده به عنوان يك ترك ايراني تاكيد مي كنم كه هويت و مليت ايراني از گذشتة مشترك ،اهداف مشترك و دين مشترك سرچشمه مي گيرد نه از زبان خاصي.

س: اين نكته حقيقتي است كه متاسفانه به لحاظ سياستهاي رژيم پهلوي در گذشته ما تركهاي ايران به اهميت زبان خود آگاهي و دانائي لازم را نداريم در حاليكه براي هر فردي اين آگاهي ضروري است. در مورد زبان تركي توضيحاتي براي خوانندگان بيان فرماييد.

زبانهاي بزرگ و گسترده دنيا معمولا لهجه هاي گوناگوني دارند كه از" زبان مادر" منشعب مي شوند . البته ما در عالم خارج چيزي به عنوان "زبان مادر" نداريم و اين عنوان يك عنوان انتزاعي است يعني از تصور مجموع لهجه ها ،زبان مادر انتزاع مي گردد و گرنه زبان مادر وجودي مجزا از لهجه هاي آن زبان ندارد. زبان تركي هم اكنون در جهان بيست و هشت (28) لهجه دارد كه بخشي از اين لهجه ها در شاخه تركي شرقي قرار مي گيرند در بخش ديگر در شاخه تركي غربي. تركي غربي داراي چند لهجه است كه عبارتند از :تركي تركيه ،تركي آذربايجاني، تركي تركمني و تركي قاقااوز (تركي تركان مولداوي و روماني) تركي شرقي هم لهجه هاي متعددي دارد مثل: تركي اوزبكي ،تركي قزاقي ،تركي قير قيزي، تركي اويغوري (تركي مردم ترك چين كه در ايالت تركستان شرقي يا سين كيانگ زندگي مي كنند ) و ...

اخيراً در كشور تركيه كتابي با نام "قارشيلاشديرمالي تورك لهجه لري سوزلويو" چاپ شده كه به فارسي يعني: "فرهنگ مقايسه لهجه هاي تركي "خواندن اين كتاب براي مقايسه و تطبيق لهجه هاي مختلف تركي با همديگر مفيد است و نشان مي دهد كه كلمات از لهجه اي به لهجه ديگر ممكن است چه تغييراتي داشته باشند. ذكر اين نكته لازم است كه با توجه به اينكه تركي زبان وسيعي است كه از ديوار چين تا سيبري و بالكان در اروپا گسترده است و درزمانهاي گذشته وسائل ارتباط جمعي محدود و كند بوده لذا طبيعي است كه تركي لهجه هاي مختلفي پيدا كند واصولاً زبانهاي بزرگ و گسترده همين طور هستند امروزه با پيشرفت و فراگير شدن وسائل ارتباط جمعي ،طبيعي است كه به مرور زمان تفاوت لهجه هاي تركي كمتر شده و لهجه تركي مشتركي وسيله ارتباط خواهد شد

زبان تركي آذربايجاني كه در گروه تركي غربي قرار دارد خودش "گويش هاي" متعددي دارد مثل: تركي تبريز ،تركي اورميه تركي همدان ،تركي زنجان ،تركي ساوه ،تركي اردبيل ،تركي قشقائي، تركي باكو ،تركي نخجوان، تركي كركوك، تركي موصل و.... تركي آذربايجاني از نظر جغرافيايي همانگونه كه در "معجم البلدان" ياقوت حموي نيز اشاره شده زبان مردم منطقه وسيعي است كه از مرز گيلان و طارم شروع و تا جمهوري داغستان و "ارزنجان" واقع در شهر تركيه و از اين سو تا همدان و اراك امتداد دارد و خارج از اين حوزه جغرافيايي قشقائي ها و ايلات ترك خمسه "در استان فارس"و تركان كركوك "در عراق"و .... نير به زبان تركي با لهجة آذربايجا ني صحبت مي كنند.

س: تركان استان همدان از گذشته هاي دور آثار و مآثر و شخصيتهاي بسياري را به فرهنگ و تمدن پربار تركي- اسلامي تقديم كرده اند . امّا متأسفانه مدتها است كه اين منطقه از نظر انجام تحقيقات و پژوهشهاي علمي در حوزة فرهنگ و ادب و هنر تركي همانند ساير نقاط آذربايجان رشد نداشته بلكه دچار ركود و سكون شده است به نظر جنابعالي دلايل اين عارضه و راه حل پيشنهاديتان براي رفع آن چيست ؟

- البته بنده با اين نظر موافق نيستم . واقعيت دردناك اين است كه زبان و فرهنگ تركي آذربايجاني در رژيم پهلوي با اتخاذ سياستهاي يكسان سازي قومي و زباني و فرهنگي ، به يكسان در همة آذربايجان از تبريز و اروميه گرفته تا آستارا و زنجان و همدان واراك و... مورد هجوم بوده و آثار و عواقب آن هنوز هم كاملاً از بين نرفته است . به هر حال اگر در مناطقي از آذربايجان از جمله همدان كه 60% از مردم اين استان را تركان تشكيل مي دهند .در انجام تحقيقات علمي راجع به فرهنگ و ادبيات و زبان تركي آن منطقه و... كمبودها و ركود و سكوني ملاحظه مي شود ، با فعاليتهاي فرهنگي از قبيل انتشار نشرية تركي ، تأسيس كتابخانه هاي تركي، كتابفروشي هاي كتب تركي، تاسيس انجمن هاي ادبي و شب هاي شعر تركي مي توان بر اين عوارض و كمبودها غلبه كرد و اين وظيفه نخبگان و اهل دانش و خصوصاً جوانان و دانشجويان و دانش آموزان است كه با عزمي راسخ همزمان با مطالعه و بالا بردن سطح معلومات خود در مورد زبان و فرهنگ و تاريخ تركان (البته از منابعي كه ساخته و پرداخته تحريف گران نباشد و بحمدا... در اين سالها با مساعدت مسئولان مربوط كتب زيادي توسط علما و اساتيد تركان كشورمان نگاشته شده و واقعيات را معلوم و تحريفات وارده را مشخص كرده است.) به فعاليتهاي فرهنگي فوق الاشعار مبادرت ورزند و بدانند كه فرهنگ و تمدن و ادب و هنر تركي آنچنان غني و درخشان است كه حركت در اين مسير شوقي زائدالوصف به انسان مي بخشد حركتي كه نتيجه اش بزرگترين عامل پيشرفت و ترقي است يعني : خودشناسي ، غرور هويتي و اين نكته هم بايد مد نظر قرار گيرد كه عوارض و خساراتي كه در نتيجه بيش ار نيم قرن سياست سركوبگرانه پهلوي به خيال واهي نابود كردن زبان تركي در ايران و فارسيزه كردن تركها ،عارض و گريبانگيرمان شده يك شبه از بين نمي رود و بايد به سختي تلاش كرد ،با فداكاري و ايثار از منافع مادي چشم پوشيد ه با اميدي كه هر روز بيشتر مي شود به حركت هويت خواهي ادامه داد و از موانع نهراسيد.

س: مستحضريد كه اليناسيون هويتي و فرهنگي هميشه در دو قشر البته در هر يك با عوامل خاص و نمود خاص ثابت تحقق است :اول در قشر تحصيلكرده و دوم در توده مردم .هم اكنون بسياري از اين دو قشر ترك با فرزندان خود تنها به زبان فارسي صحبت مي كنند. به نظر جنابعالي آيا اين امر را مي توان بمثابه دور شدن از هويت خود و اليناسيون هويتي تلقي كرد؟

-همانطور ي كه گفتيد اين مسئله عموميت ندارد و عده اي به دلائل خاص و عمدتا به دلائل عملي با فرزندان خود فارسي صحبت مي كنند .البته يادگيري هر زباني علاوه بر زبان مادري نه تنها نقص و بد نيست بلكه مستحسن و نيكو است اما اين امر زماني شكل بيماري و نشانه اي از خود بيگانگي بخود مي گيرد كه والدين بجاي اينكه زبانهاي غير مادري را فرع قرار دهند ،زبان آنها را اصل قرار داده و زبان مادري را فرع تلقي كرده و گاهاً بالكل آنرا به فرزند خود ياد نمي دهند .امروزه روانشناسي ثابت كرده است كه اينگونه تربيت زباني كودك او را شدت دچار دوگانگي شخصيت و هويت كرده و از او فردي دو شخصيتي بار مي آورد امري كه موجب مي شود كودك در يك حالت تعليق هويتي قرار گيرد .واقعيت اين است كه والدين ما بايد بدانند كه آموختن كامل زبان مادري هيچگونه تعارضي با يادگيري زبانهاي ديگر از جمله فارسي ندارد .شما در نظر بگيريد اگر پدر و مادري به چند زبان مثل انگليسي ،فرانسوي ،و فارسي تسلط داشته باشند و با فرزند خود از كودكي هر 3 زبان را با لهجه صحيح و مثل يك انگليسي و فرانسوي و فارسي صحبت خواهد كرد.همينطور اگر والديني با فرزندان خود با لهجه صحيح تركي و فارسي صحبت كند مسلما كودك هر دو زبان را به نحو صحيح فرا خواهد گرفت ./علاوه بر اينكه تكلم فارسي با لهجه تركي در شهرهاي فارسي زبان شناسنامه هويتي ماست و ما چرا اين شناسنامه را از دست بدهيم. مگر يك اصفهاني در تهران با همان لهجه اصفهاني صحبت نمي كند ؟در حقيقت عيب كار در جاي ديگري است . متاسفانه در دوره پهلوي ،عده اي شوونيست بي فرهنگ كه بر وسائل ارتباط جمعي تسلط داشتند با تمام امكانات به تحقير اقوام و لهجه هاي ديگر پرداختند .ما در دانشگاه تهران اساتيد بسيار دانشمند و بزرگواري داشتيم كه در عين داشتن مراتب علمي بسيار بالا ،با لهجه غليظ تركي يا كردي تدريس مي نمودند چرا كه لهجه به مخارج صوتي كه در دوران كودكي شكل مي گيرد مربوط است و تغيير كامل آن از با محالات است و يا بسيار مشكل و ليكن شما هم در هيچ فيلمي استاد دانشگاه ،طبيب يا تاجر يا ساير افراد بر جسته جامعه را نمي يابند كه مثلا با لهجه تركي فارسي صحبت كند.

در كناراين امر برخوردهايي است كه برخي افراد عامي در كوچه و خيابان دارند و به تحقير اين زبانها مي پردازند و جوكهايي براي اين قوم يا آن قوم مي سازند .در نتيجه عده اي كه توانايي هضم دلايل اين تحقيق و راه مقابله با آنرا نميدانند براي فرار از بار اين تحقير ها راه حل غلط ((دوري از هويت خود)) را انتخاب مي كنند كه اين فاجعه است يعني آدمي براي زيستن در يك مملكت ناچار مي شود هويت واقعي و زبان مادري خود را زير پاله كند .
يادم هست در يكي از دفاتر بليط هواپيمائي يكي از همشهريان در حال بليط گرفتن بود .نام فاميل او همان آبادي محل تولدش بود يعني : ))دليك داشلي ((خانم بليط فروش نميدانست اين نام فاميلي تركي را درست تلفظ كرده و بنويسد در اين حال آن هم شهري ما بعد از يكي دو بار كلنجار رفتن با حالتي كه شرم و خجالت از آن مي باريد به عذرخواهي پرداخت كه: ببخشيد ،از ثبت احوال خواسته ام نام فاميليم را عوض كند .اين يك فاجعة هويتي است يعني شرم از نام خود كه جزئي از فرهنگ و هويت شخصي است يك بيماري جانگداز است . در همه جاي دنيا افراد به تناسب فرهنگ و زبانشان اسامي و نامهاي مخصوص به خود دارند .مثلا ًاسم يك ارمني " ببله گارا پتيان " باشد نه تنها او از نامانوس بودن اسمش براي ديگر اقوام شرم نمي كند بلكه كسي يا حداقل تحقير عمومي باعث نمي شود كه او اسمش را عوض كند اسمي كه نمادي ترين چهرة هويت و شخصيت هر انسان براي زيستن در يك اجتماع است.

خلاصة مطلب اينكه دلايل اين امر مختلف است و تنها يك مورد آن يعني فرار از تحقير اجتماع است .اگر يك مسيحي اسم فرزندش را "سايهوي" يا هر چيز ديگري بگذارد حرجي بر او نيست و يا اگر يك برادر فارسي زبان اسم فرزندش را "مهرداد "بگذارد با مشكلي مواجه نمي شود (در حالي كه اين اسم مفهوم ضد اسلامي دارد چرا كه در اسلام و اديان الهي آن كسي كه به والدين فرزند عطا مي كند خداوند است نه مهر و ماه !)اما اگر يك ترك اسم فرزندش را "تاري وردي" (يعني خداداد) بخواهد بگذارد با مانع و دردسر مواجه مي شود .اينجانب كه در تهران ساكن هستم با فرزندانم به تركي صحبت مي كنم و آنها از در و همسايه و مدريه زبان فارسي را نيز ياد گرفته اند و خوشبختانه هر دو زبان را با مهارت يكسان و عالي آموخته اند و هيچ مشكلي هم پيش نيامده است .

سینا: با تشكر از اينكه وقتتان را در اختيار ما قرار داديد

من هم از شما تشكر كرده و براي))نشريه سينا (( آرزوي خدمت بيشتر به فرهنگ اسلامي و نيز فرهنگ تركي مان را دارم. ساق اولون تانريدان سيزه اوغورلو گونلر ديله ييره م.



Share/Bookmark

0 Comments:

Post a Comment

<< Home