Thursday, August 18, 2005



بيرم خان بهارلو
صدراعظم و سپهسالار امپراطوري تُرك گوركاني هند


(قسمت اول)

بيرم خانِ بهارلو مشهور به خان خانان، صدراعظم و سپهسالار امپراطوران تركِ گوركاني هند يعني سلطان نصيرالدين همايون و سلطان جلال الدين اكبرِ كوره كن و از مشاهير شعرا و علماي شيعي مذهب قرن دهم هجري، از تركان بهارلو بوده است.

پيش از پرداختن به شرح حال اين شخصيت بزرگ و عظيم لازم است كه نگاهي مختصر به منشأ و ريشه تركان بهارلو و فعاليتهاي سياسي و ... آنها بيفكنيم تا زمان و نحوة ورود بخشي از ايل ترك بهارلو به هندوستان را دريابيم. تركان بهارلو از پرافتخارترين تركان بوده و در طول تاريخ سهم بسزائي در اعتلاء و پيشرفت فرهنگ و تمدن اسلامي- تُركي داشته و دارند. مردم شهر بهار واقع در استان همدان از تبار تركان بهارلو هستند. هم چنين بخشي از آنها با عنوان " ايل بهارلو " يكي از پنج ايل " ايلات خمسه " (ساكن در استان فارس) را تشكيل مي دهند. البته بخش هاي ديگري از بهارلوها در نقاط ديگر آذربايجان از جمله زنجان و قزوين و ... ساكن هستند.

در باره ريشه تركان بهارلو بايد گفت همانگونه كه در منابع مختلف و معتبر تاريخي به صراحت آمده: تركان اوغوز 24 ايل بوده اند كه يكي از آنها بيگدلي بوده است. بيگدلي هائي كه در شمال شام (سوريه فعلي) ساكن شده بودند به بيگدلي شاملو و بيگدلي هائي كه در جُنوب آسياي صغير و روم (قسمتي از تركيه) ساكن شده بودند به بيگدلي روملو معروف شدند. پس از آمدن بيگدلي ها و ... بهمراه اميرتيمور كوره كن به ايران (سال 800 قمري) قسمتي از ايل بيگدلي شاملو از ايلِ مادر خود جدا شده و به خاطر سكونت در منطقه بهار (واقع در استان همدان) به " بهارلو " مشهور شدند و شهر " بهار " فعلي را بنيان نهادند. دانشمند معروف " هنري فيلد " در كتاب خود بنام " مردم شناسي ايران " [ ترجمة دكتر عبداله فرياد- از انتشارات كتابخانه ابن سينا- تهران 1343- صفحة 132) در اين مورد چنين مي گويد: [ مهمترين قبايل قزلباش كه همه ترك بودند عبارت بودند از: اوستاجلو- شاملو- بيگدلي- قاجار- افشار و ... شاملوها- كه سوريه اي هستند و در قرن چهاردهم ميلادي توسط تيمور از سوريه .... به ايران عودت داده شدند- اكنون يكي از شعب ايلات شاهسون محسوب مي شوند و بعضي از آنها قبيله اي جداگانه شده اند بنام بهارلو. قبيله بهارلو در اصل شعبه اي از قبيله شاملو بود ] هم چنين علي قلي خان بختياري سردار اسعد در كتاب خود بنام " تاريخ بختياري " (انتشارات پساول فرهنگسرا- تهران 1361- صفحه 419) مي نويسد: [ قراگؤزلو و بهارلو و بسياري از طوايف ديگر منشعب از ايل شاملو هستند ] و نيز ليدي شيل (Lady sheil) مي نويسد: [ در اين زمان بخشي شاملو و شاهسِوَن و بخشي ديگر بهارلو ناميده مي شوند و نيمي از بهارلو در (استانِ) فارس و (استانِ) همدان و نيمي ديگر در آذربايجان مي زيند- به نقل از كتاب " تاريخ بيگدلي- شاملو " تأليف پروفسور غلامحسين بيگدلي صفحه 305- ] " فرهنگ معين " ذيل ماده بهارلو مي نويسد: [ بهارلو- با بلوك " بهار " نزديك همدان مربوط است. يكي از ايلاتِ ترك .... ]

بهارلوها از اركان امپراطوري ترك قراقويونلو بودند. دانشمند برجسته فاروق سومر در كتاب خود بنام " قراقويونلوها " (ترجمه دكتر وهاب ولي انتشارات موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي- تهران- 1369- صفحه 27) در اين خصوص مي نويسد: [ بهارلو يكي ديگر از طوايفي بود كه تكيه گاه اصلي قراقويونلوها را تشكيل مي داد. نام اين طايفه به طوري كه مينورسكي بيان كرده است، از نام " قلعة بهار " (شهر بهار كنوني) واقع در (استانِ) همدان گرفته شده است. چون همانگونه كه قبلاً نيز اشاره شد، سرزمين اين طايفه، منطقه همدان بود. حتي بعد از قراقويونلوها، در دورة صفويان نيز از اين منطقه (يعني منطقه همدان) به نام " علي شَكَربيگ " امير مشهور اين طايفه (يعني طايفه بهارلو) ياد مي شد. اُمراي بهارلو با ازدواج با دختران قراقويونلوها و يا دادن دختر به آنان، با آنها طريق خويشاوندي مي پيمودند و بدين ترتيب از مهمترين اُمراي اين قبيله شدند ...... ]

به هنگام سقوط دولت تركان قراقويونلو به دست تركان آق قويونلو در سال 1469 ميلادي، رياست ايل ترك بهارلو به عهدة يكي از پسرانِ " علي شكربيگ بهارلو " به نام " پيرعلي " بود. " پيرعلي " تبعيت از آق قويونلوها را نپذيرفته و بهمراه برادرانش: بيرام، يارعلي و ابراهيم و نيز خواهرزاده اش (كه نوة پسري سلطان جهانشاه قراقويونلو هم بود) در معيتِ بخشي از ايل بهارلو به خراسان رفت (بخش ديگري از ايل بهارلو همچنان در منطقه بهار ماند و در دورة صفويه از حالت ايلي و يايلاق- قيشلاق خارج و شهر بهار فعلي واقع در استان همدان را بنيان نهادند). پس از جنگهاي فراوان و اسير شدن بدست سلطان حسين بايْقَرا (از سلاطين دولت ترك تيموري)، سلطان حسين، چشمان پيرعلي را ميل كشيد و بيرم (برادر پيرعلي) را به قتل رساند.

پس از اين واقعه، بخشي از ايل بهارلو كه پيرعلي را همراهي مي كرد همچنان در خراسان ماند و قسمتي از اين ايل بزرگ با " بابر " (بنيانگذار امپراطوري ترك گوركاني در هندوستان) در جنگ هندوستان شركت كردند و بدين ترتيب بود كه بخشي از ايل ترك بهارلو ساكن هندوستان شدند و نقش عظيمي در تاريخ هند ايفا كرده و تحت رياست " سلطان قلي بهارلو " در قرن شانزدهم ميلادي سلسلة شيعيِ " قطب شاهيان " را در دَكَن هند، تأسيس كردند. (محمدقاسم در كتابش بنام " تاريخ فرشته "، چاپ كانپور هند، 1301، جلد دوم، صفحه 167 در شرح حال سلاطين قطب شاهي مي نويسد: " سلطان قلي از تركان بهارلو است از قومِ ميرعلي شكر ")

توجه: علاقمندان مي توانند براي مطالعه بيشتر در مورد بخشي از تاريخِ ايل ترك بهارلو به سلسله مقالات با عنوان " نگاهي به تاريخ ايل ترك بهارلو و شهر بهار " چاپ شده در " سينا " از شمارة بيست تا بيست و چهار مراجعه نمايند.

پس از ذكر مقدمة فوق مي گوئيم:
" بيرم خان بهارلو " از نوادگان " علي شكربيگ بهارلو " بوده است: بيرم خان بهارلو ابن سيف علي بيگ ابن جان علي بيگ ابنِ پيرعلي ابن علي شكربيگ بهارلو

قسمت دوم

همانگونه كه در قسمت اول توضيح داده شد ايل ترك بهارلو كه يكي از دو ايل مهم و قدرتمند اتحاديه قرا قويونلوها بود ، پس از سقوط دولت قرا قويونلو به دست آق قويونلوها به دو بخش تقسيم شد : بخش اول ِ ايل بهارلو همچنان در منطقه همدان ماند و در دوره صفويه شهر بهار ( واقع در استان همدان) را بنيان نهاد و مردم شهر بهار در واقع فرزندان اين بخش از ايل ترك بهارلو هستند و بخش دوم ايل بهارلو تحت رياست " پيرعلي بهارلو " ( فرزند علي شكر بيگ بهارلو ، امير و رئيس مشهور ايل بهارلو ) به خراسان رفته و پس از فراز و فرود هاي بسيار به تركان تيموري پيوسته و " بابـر " ( بنيانگذار امپراطوري ترك گوركاني هند ) را در فتح هندوستان ياري نمود و بدينگونه بود كه اين بخش از ايل بهارلو ساكن هندوستان شد و بعدها " سلطان قلي بهارلو " در قرن شانزدهم ميلادي دولت ترك شيعي " قطب شاهيان " را در ناحيه دكن هندوستان تأسيس نمود . نيز همانگونه كه در قسمت اول گفته شد " بيرم خان بهارلو " از نوادگان مير علي شكر بيگ بهارلو امير و رئيس مشهور ايل بهارلو بوده است به اين ترتيب : ( بيرم خان بهارلو ابن سيف علي بيگ ابن جانعلي بيگ ابن پيرعلي بيگ ابن علي شكر بيگ بهارلو ) .

پس از كشته شدن " پير علي بيگ بهارلو " به دست سلطان حسين باي قارا ( بايقرا ) ، پسرش جانعلي بيگ در بدخشان مستقر شد و به خدمت بابر در آمد . پدر " بيرم خان بهارلو " يعني " سيف علي بيگ " از سوي "بابر " حكمران "غزنه " بود . " بيرم خان " در حوالي" غزنه" و بنا به قول ديگري در" بدخشان " متولد شد و در " بلخ " به تحصيل علم و ادب پرداخت و در اين مسير به كمالات علمي فائز شد . وي در شانزده سالگي به خدمت " همايون " ( فرزند بابر ) درآمد و زماني كه همايون در 24 سالگي به سلطنت رسيد (937 قمري ) وي نزذيكترين دولتمرد و مقربترين رجال دربار او بود و عليرغم كم سن و سال بودنش از عهده مأموريتهاي جنگي با پيروزي و سربلندي برمي آمد .

پس از مدتي سلطان جوان به افيون معتاد شد و از امور كشور غافل گشت و در نتيجه سراسر قلمرو امپراطوري گوركاني دستخوش جنگهاي خونين خانگي شد و رشته كار چنان از هم گسيخت كه از تدبير و شجاعت "بيرم خان " هم كاري بر نيامد . در اين اوضاع همايون به همراه بيرم خان به تركان صفوي در ايران پناه آورد و پس از مدتي با ياري شاه تهماسب صفوي به قندهار لشكر كشيد و آنجا را تسخير كرده ( 952 قمري ) و " بيرم خان بهارلو " را به حكومت آنجا منصوب نمود و پس از مدتها جنگ و نبرد سراسر هند را تسخير كرده و وارد دهلي شد . همايون در سال 963 قمري در گذشت و پسرش جلال الدين محمد اكبر ( بزرگترين امپراطور هندوستان ) در 13 سالگي در پرتو درايت و حسن تدبير " بيرم خان " به تخت نشست . "بيرم خان بهارلو" مربي و راهنماي " جلال الدين اكبر " بود و وي در كودكي " بيرم خان " را " آتام " ( پدرم ) صدا مي كرد . در اين ايام زمام امور سلطنت در دستان "بيرم خان بهارلو " بود .

به هنگام جلوس" جلال الدين اكبر" شهرهاي "آگره" و " دهلي " در تصرف هندويي به نام هيمو بود كه خود را شاه مي خواند . شوكت و هيبت او به جايي رسيده بود كه بعضي از امراي امپراطور نوجوان به وي پيشنهاد كردند به كابل باز گردد و هند را رها كند . ولي "بيرم خان بهارلو " تصميم به مقاومت و جنگ گرفت و به همراهي امپراطور و سپاهيان رهسپار " دهلي شد . " هيمو " سپاهيان خود را در محل " پاني پت " نزديك دهلي آماده كرده بود . صد هزار سوار و پانصد فيل جنگي و توپخانه اي نيرومند داشت . وقتي دو لشگر به هم رسيدند ، توپخانه هيمو ارتش " جلال الدين اكبر" را زير آتش سنگين خود گرفت و فيل ها شروع به پيشروي كردند . ليكن" بيرم" دستور داد تا فيل ها را زير آتش بگيرند و تيرباران كنند ، اين تاكتيك تازه فوراً وضع ميدان را به سود ارتش تركان گوركاني عوض كرد و فيلان وحشت زده به عقب برگشته اردوي هيمو را بر هم زدند . و سپاهيان او را مجبور به فرار كردند . بعد از اين پيروزي همه ثروت و ساز و برگ ارتش هيمو بدست " بيرم خان بهارلو " افتاد و او براي اينكه به امپراطور نوجوان روحيه بدهد به دست خود هيمو را در حضور او گردن زد . سپس ارتش گوركاني و موكب جلال الدين اكبر با شكوه تمام وارد "دهلي " گرديد .

بعد از اين فتح " بيرم خان " بقاياي نيروهاي افاغنه را كه در اجمير و گواليا و جونبپور بودند شكست داد و دوباره مرز امپراطوري را تا رود گَنگ امتداد بخشيد .امپراطور نيز او را علاوه بر مقام اميرالامراء به رتبه نيابت سلطنت و پيشكاري كل ( صدر اعظم ) ممالك هندوستان ارتقاء داد و " بيرم خان بهارلو " نيز با كمال اخلاص و وفاداري تمام كوشش خود را در راستاي استوار ساختن امپراطوري ترك گوركاني بكار برد.

قسمت پاياني

در قسمتهاي پيشين توضيح داده شد كه چگونه ايل ترك و قدرتمند "باهارلي" (بهارلو )پس از سقوط دولت قراقويونلو به دو بخش تقسم شد :بخش اول در منطقه همدان ماندند و بعدها شهر "بهار" فعلي را بنيان نهادند و بخش دوم به خراسان رفته و بخشي از آنها به بنيانگذار امپراطوري ترك گورگاني هند يعني "بابر"پيوسته و او را در فتح هندوستان ياري كردند و گفته شد كه "بيرم خان باهارلي "كه از نوادگان رئيس مشهور ايل بارهالي "ميرعليشكر بيگ بارهالي" بود چگونه مدارج ترقي و كمال را پيمود و به خاطر لياقت و كارداني و شجاعت از سوي "جلال الدين اكبر" امپراطور گوركاني به مقام نيابت سلطنت و پيشكاري كل (صدر اعظم )ممالك هندوستان منصوب شد. دراين قسمت به بخش ديگري از زندگي اين شخصيت بزرگ مي پردازيم :

بيرم خان باهارلي اينك به صورت مقربترين و نزديك ترين دوست امپراطور جلال الدين اكبر در آمده بود .اما روزگار بدين منوال نماند و حاسدان با استفاده از كم تجربگي امپراطور جوان توطئه هاي متعددي عليه بيرم خان ترتيب دادند .تا امپراطور را از قدرت و اقتدار بيرم خان بيمناك نمايند .سرانجام توطئه هاي معاندان موثر افتاد و امپراطور نامه اي به بيرم خان نوشته و ابلاغ نمود كه ازاين پس خود زمام امور كشور را به دست خواهد گرفت و اين به معني عزل بيرم خان از مقام نيابت سلطنت و سپهسالاري بود .سپس امپراطور بدو امر كرد كه به زيارت حرمين شريفين برود در نهايت بيرم خان باهارلي به سوي پنجاب و كوههاي سوالك رفته و در آنجا علم استقلال برافراشت .امپراطور نيز به سوي او لشكر كشيد و در جنگي كه واقع شد امپراطور پيروز شد لكن وي به خاطر خدمات بيرم او را اكرام و نوازش بسيار كرد .او از امپراطور اجازه سفر به حجاز گرفت اما از قضاي روزگار بيرم خان باهارلي اين ترك نامدار كه در اكثر جنگها به خاطر شجاعت و تدبير بر دشمنان پيروز مي شد و دشمنان از شنيدن نام او بر خود مي لرزيدند در اين سفر ناجوانمردانه به دست يك افغاني به نام مبارك خان لودي ترور و به قتل رسيد (14جمادي الاولي 968 قمري ).جنازه بيرم خان با شكوه تمام به دهلي منتقل و چندي در جوار بقعه خواجه نظام الدين اوليا به امانت گذارده شد و سپس بر اساس وصيتش استخوانهايش را به مشهد مقدس برده و در جنب روضه مطهر حضرت امام رضا (ع) به خاك سپردند (971قمري )

بيرم خان باهارلي علاوه براينكه در زمينه سياست و سپاهيگري دولتمردي برجسته و سپهسالاري صف شكن بود در زمينه علم و ادب نيز دانشمندي عالي مقام و شاعري توانا بود .او به زبان ملتش" تركي" عشق مي ورزيد ديوان اشعار تركي او در سال 1970 ميلادي براي نخستين بار،تحت عنوان منتخبات،در عشق آباد ،پايتخت جمهوري تركمنستان به چاپ رسيد .ديوان فارسي او به سال 1910 ميلادي در كلكته هند توسط محقق انگليسي "اينوس روس "منتشر گرديد .هم اكنون به ياد نام "بيرم خان باهارلي" در دهلي نو، پايتخت كشور هند ، دروازه اي به نام" توركمن دروازه" وجود دارد .

پس از وفات "بيرم خان" ،جلال الدين اكبر، امپراطور گوركاني ،خود تربيت فرزند بيرم خان را كه محمد رحيم خان نام داشت به عهده گرفت و بيوه بيرم خان يعني "سليمه سلطان بيگم " را بااحترام به حرم شاهي آورد. محمد رحيم خان همچون پدرش از رجال طراز اول امپراطوري ترك گوركاني هند محسوب و سپهسالار ارتش گوركاني در زمان امپراطوري "جهانگير" بود و لقب فاتح دكن را داشت .وي در ادب و شعر تركي نيز مقامي والا دارد .و به زبان مادريش تركي با توانائي شعر سروده است ."محمد رحيم خان" منتخباني از كتاب "توزوك"را كه "بابر" امپراطور گوركاني به زبان تركي در شرح زندگاني خود نوشته -به فارسي ترجمه كرد كه همان راA.S.Beveridge به زبان انگليسي ترجمه نمود .پسران محمد رحيم خان به نامهاي " خان زمان " و" امرالله خان" نيز از رجال دولت "شاه جهان" امپراطور گوركاني بوده اند.

منابع:
تاريخ فرشته -مجالس المومنين - گلشن ابراهيم ،استرآبادي - نزهه الخواطر - شريف عبدالحي - نتايح الافكار،كويا موي - تركمنستان ،از سري مباحث كشورها ،نشروزات امور خارجه ،صفحه 76و...)
پايان



Share/Bookmark

0 Comments:

Post a Comment

<< Home