Thursday, May 04, 2006



مَهلكه رجعت به باستانگرايي پارسي!

هفته نامه «سينا» ، مورخ دوشنبه 17 بهمن ماه 1384

"… هر چند هر نوع ناسيوناليستي با اسلام، آشتي ناپذير است، ناسيوناليسم ايراني (ناسيوناليسم فارسي) از قرينه هاي عربي اش بيشتر اين صفت را دارد، و لذا حل تعارض اش با اسلام دشوارتر است." [انديشه سياسي در اسلام معاصر ـ نوشته دكتر حميد عنايت ـ ترجمه بهاء الدين خرمشاهي]. مي توان گفت، "تعارض" موجود بين "ناسيوناليسم فارسي" و "اسلام" كه دكتر حميد عنايت در سخنان فوق، به درستي بدان اشاره نموده است، مهمترين علت ايجاد تحولات و انقلابات اجتماعي و سياسي و … در عصر جديد در ايران و مهمتر از آن دور و تسلسل حاكم بر بسياري از اين دگرگوني ها است. بنظرمي رسد كه راز وجود اين "تعارض" در اين نكته نهفته است كه ناسيوناليست فارس گرا، براي اثبات "خود" و "هويت فرهنگي ـ تاريخي و … خود"، نمي تواند به حيات تاريخي و فرهنگي و .. خود در ايران پس از اسلام تكيه كند، چرا كه معتقد است اسلام، ديني است كه محمل بيان آموزه هاي آن، فرهنگ و آداب و رسوم و سننِ "عرب" است، پس به ناچار به "دوران قبل از اسلام" پناه مي برد، اما طرفه اينكه بنا به گفته استاد شهيد مرتضي مطهري : "… دين زردشتي، مقارن ظهور اسلام، صد درصد ثنوي بوده و به هيچ وجه با آئين توحيد سازگار نبوده است و اين روش تا نيم قرن اخير، ادامه داشته است" (خدمات متقابل اسلام و ايران ـ شهيد مهطري ـ صفحه 202) و فرهنگ و اخلاقيات و آداب و رسوم فارسي قبل از اسلام نيز عمدتاً نشات گرفته از اين جهان بيني ثنوي (دوخدائي) و ضد توحيدي زردشتي بوده كه طبيعتاً با اسلام و فرهنگ و آ‌داب و سنن اسلامي كه مبتني بر جهان بيني توحيدي است، متعارض مي باشد.

در اين مسير، ناسيوناليست فارسي گرا در يك دو راهي صعب قرار مي گيرد: راه اول ـ برگزيدن اسلام و به دور انداختن دوران به اصطلاح باستان ايران پيش از اسلام. و راه دوم ـ برگزيدن انديشه باستانگرايي و طرد دين مبين اسلام. و ناسيوناليسم فارس‌محور در دوره پهلوي ها، راه دوم را در پيش گرفت و البته چون پيش از اسلام حتي يك دانشمند و فيلسوف و رياضيدان و .. خودي نيافت، بناچار كعبه و نقطه غرورش را ستونهاي فرو ريخته تخت جمشيد و چند كتيبه جديدالكشف! قرار داد و دكتر شريعتي چه زيبا به اين فقر فرهنگي پيش از اسلام ايران، اشاره مي كند آنجا كه مي گويد: "… در كالبد ايراني كه در تاريخ باستان اش با هزار و زور و زحمت، تنها "بزرگمهر"ي مي يابيم كه تازه بعضي از محققين بي چشم و رو ! وجودش را انكار مي كنند ـ چه روحي دميده است كه يكباره در قرن دوم و سوم، نبوغهاي عظيمي مي شكفد؟ …" (فرهنگ و تمدن و ايدئولوژي ـ دكتر علي شريعتي ـ صفحه 44)

آري ناسيوناليستهاي فارس محور در دوره پهلوي ها راه دوم را در پيش گرفته و در اين راه، چنان به ضديت و دشمني با اسلام و تشيع پرداختند كه بالاخره مردم مسلمان ايران در سال 1357، با رهبري روحانيت آگاه شيعه و در راس آنها حضرت امام خميني طومار آريا مهريان را در هم پيچيد.

عجبا، اينك كه بيست و هفت سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي گذرد، چه شده است كه باستانگرايي فارس گرايانه دوباره قد علم كرده و بعضي عناصر معلوم الحال، با نفوذ در مراكز فرهنگي و … زيركانه به توطئه مشغولند. نگاهي به بعضي از كتب چاپ شده تاريخي، اجتماعي و … و مطالب نشريات و روزنامه هاي كشور (كه آشكارا به تجليل و ترويج آموزه ها و مراسم زرتشتي مي پردازند) و نيز بعضي سريالها و فيلمها و برنامه ها و حتي كارتونهاي كودكان صدا و سيما، مويد اين امر است (شبكه استاني سيماي همدان، چندي پيش در برنامه اي كه عهده دار تجليل از فرزانگان استان است و في نفسه برنامه ارزشمندي مي تواند باشد، به معرفي به اصطلاح فرزانه اي از شهر "بهار" ـ كه داراي تفكرات باستان پرستي و كسروي گرائي مي باشد ـ پرداخت كه در نوشته ها و كتابهايش تخفيف دين مبين اسلام و اهانت به تشيع و ائمه هدي و روحانيت راستين شيعه، به عيان، مشهود است و اين قلم اگرچه در اين مقام قصد پرداختن به نوشته هاي اين فرد را ندارد اما در آينده در صورت احساس تكليف به شناساندن مواضع انحراف فكري وي همت خواهد گمارد).

مسئولين نظام مقدس ما، بايد با ديدي عميق و ژرف، خطر اين رجعت نامبارك به افكار و تمايلات باستان پرستانه ضد اسلامي را دريابند و البته با به قدرت رسيدن دولت عدالت محور دكتر احمدي نژاد اميد مي رود كه انقلاب عزيز اسلامي از اين مهلكه نيز به سلامت گذر كند.


Share/Bookmark

0 Comments:

Post a Comment

<< Home