Friday, September 22, 2006


بزرگان ترك استان همدان

عارف الهي و حكيم رباني مجذوب عليشاه كبودراهنگي

(« سينا » هفته لييينين 116- نجي ساييسيندا چاپ اولموش )

اشاره : مناطق و شهرستانهاي ترك نشين استان همدان از گذشته هاي دور خاستگاه حكما، عرفا، فقها و دانشمندان برجسته بوده است بگونه اي كه مي توان گفت هشتاد درصد از فحول دانشمندان و نخبگان استان همدان »ترك« مي باشند. در اين ميان عارف رباني و حكيم صمداني »حاج محمد جعفر كبودرآهنگي« ملقب به مجذوب عليشاه مكاني رفيع و ارجمند دارد. آنچه درپي مي آيد برگرفته از مقدمه كتاب "مرآت الحق" تاليف مرحوم كبودراهنگي (چاپِ انتشارات حقيقت تهران، نوبت اول، 1383) به تصحيح دكتر حامد ناجي اصفهان (با اندكي تلخيص) بوده كه تقديم خوانندگان عزيز مي شود :

حاج محمد جعفر كبودراهنگي ملقب به مجذوب عليشاه (متولد 1175 قمري، متوفاي 1238 قمري) از طايفه قره‏گؤزلو، فرزند حاج صفرخان از نياي صاحب فضل و كمال است. پدر وي خود از شاگردان سيد ابراهيم رضوي بوده كه به گزارش جناب مجذوب عليشاه، او نيز از اهل كمال و رياضت بود است . وي گويد : »شب و روز مشغول به عبادت فرايض و نوافل مُرتّبه و غيرها و به اوراد و اذكار متوجه بود، با وجود كمال توسعه در معاش به اقل ما يُقنَع از مأكول و ملبوس، اقتصار مي نمود و زيادتي را صرف اهل استحقاق مي نمود و در اكثر سال ها به عتبه بوسي اماكن مقدسه مشرف مي شد تا هوا شدت نرسانيده بود، توقف در آنجا مي نمود و در شدت حرارت مراجعت مي نمود، تا سال آخر در كربلاي معلي به رحمت الهي فايز شد و در رواق مقدس مدفون گرديد.« (رسائل مجذوبيه/3)

مرحوم كبودرآهنگي تا سن هجده سالگي در همدان علوم ادبي و منطق را فرا گرفت و سپس به مدت پنج سال جهت كسب علم به اصفهان هجرت نمود، سپس به كاشان رفت و در پايان دهه دوم عمر خود از آن سامان به قم مهاجرت كرد. (طرائق الحقايق، ج 3، ص 258) وي در بيان كمال علمي و احتياط ورزي خود در اين دوران چنين گويد: "و بناي اين ضعيف مسكين در اين اوقات در مسائل فروع، مهما امكن اخذ به احتياط است فتويً و عملاً؛ اگر چه به عنايت و توفيق الهي و به تصديق جناب شيخنا قدوه المحققين و اسوه المدققين، مولانا ميرزا ابوالقاسم قمي ـ طاب ثراه كه علوم شرعيه فرعيه را در خدمت با بركت او تحصيل نمودم ـ قادر و متمكن بر استنباط مسائل از ادله شرعيه مي باشم و اگر منصفي به نظر انصاف ملاحظه نمايد، تعليقاتي را كه بر اكثر كتب »كفايت المقتصد« و مدارك الاحكام و شرح لمعه دمشقيه مقيد نموده ام، تصديق اين ضعيف را خواهند نمود." (مرآت الحق، ص 31)

وي با كسب اين مقام باز به جهت شدن تقوا در جايي گويد: "در اغلب اوقات، خصوص در محل استجابت دعا، از رب الارباب مسألت مي نمودم كه اين ضعيف را مرجع خلائق در احكام شرعيه فرعيه قرار ندهد".

با ورود در قم، حالات عرفاني و سلوكي وي تشديد شد، تا بدان جا كه به صوفي گري متهم گرديد. "در اين اوقات معاشرت با خلق را بسيار كم نموده بودم، از همان اوقات شروع نمودند مؤمنين مرا متهم به تصوّف بودن ... " (رسايل مجذوبيه ، مقدمه، ص 19)

وي در مقام شكوا از اهل زمانه، در اين دوران گويد: "بر رأي برادران ديني و دوستان يقيني معروض مي دارد كه سالهايي است بسيار و زماني است بي شمار، شنيده مي شود كه جماعتي از صلحا بلكه برخي از علما به محض اين كه مي شنوند مثلاً زيد را كه مهما امكن طالب و راغب به عزلت و انزوا از ابناي دنيا مي باشد و به قدر مقدور از غيبت مسلمين بلكه زياده از تكلم به قدر ضرورت مجتنب و محترز مي باشد، او را متهم به تصوف مي سازند، و در منابر و مساجد و مدارس بدل كلام الله المجيد و استغفار و تسبيح و تهليل، مشغول به تفسيق و تكفير او مي شوند، و عوام الناس را به قدر امكان تحريص و ترغيب بر آزار نمودن و اذيت رساندن به او مي نمايند، و فتواي قتل او را مي دهند؛ با اين كه با زيد مثلا مطلق معاشرت ننموده اند." ( مرآت الحق، ص 33 )

و در مقام تسري تكفير به بلاد گوناگون گويد: "و اين صفت شنيعه به مرتبه اي شهرت نمود تا آن كه دو مرتبه اين طريقه شيوع به هم رسانيده كه سرايت به اماكن مقدسه منوره كه محل اجتماع علما و اتقيا و صلحا و زهاد بوده نموده است، به محض اين كه غريبي، صاحب شوقي كه از مواضع بعيده از جهت تحصيل فيوضات دنيوي و اخروي به آنجا وارد مي شود، همين كه مي بينند كه آن فقير با ادب مراودت مي نمايد، و در آن روضة منوره مشغول به صحبت هاي لايعني نمي شود و به يمين و يسار خود ملتفت نيست، الهي به آن غريب رقّتي و حرقتي شفقت فرموده باشد، البته او را متهم به تصوف مي سازند و درصدد اذيت او بر مي آيند." (مرآه الحق، ص 35)

در سال 1211 هـ . ق به مكه معظمه و مدينه منوره و در سال 1234 هـ.. ق. به كربلاي معلي مشرف شد. او در پايان فصل دوازدهم مرآه الحق در مقام تذكر به اهل زمانه گويد: "اي برادر عزيز تا توانيم با با ارباب غفلت صحبت بايد نداريم و به خرقه و سجاده و طيلسان فريب نخوريم و تا ميسر شود از خدمت اهل دل دوري نكنيم."

مرحوم مجذوب عليشاه پس از شصت و سه سال تلاش در كسب علم و توشه اندوزي در معارف حقه و عرفان علوي و ارشاد و تعليم سالكان الي الله، در روز پنج شنبه، بيست و دوم ماه ذي القعده سال 1238 هـ ق به جهت ابتلاء به بيماري وبا در شهر تبريز در گذشت و بنا به وصيتش وي را همانجا دفن كردند.

حاج زين العابدين شيرواني صاحب سفرنامه هاي مشهور »بستان السياحه«، »حدائق السياحه« و »رياض السياحه« از شاگردان مرحوم مجذوب عليشاه است كه در كتب مزبور غالباً شرح حالي از استاد خويش نيز درج كرده است.

اساتيد مرحوم كبودراهنگي:

1- سيد سند، عابد محقق، ميرزا ابوالقاسم، مدرس مدرسه شاه.
2- ميرزا محمد علي ميرزا مظفر. جناب مجذوب عليشاه درباره وي در مرآه الحق گويد: "و از معاصرين، جناب مولانا المحقق، آقا محمد بيدآبادي و تلميذ زاهد محقق او ميرزا محمدعلي ميرزا مظفر اصفهاني ـ رحمهماالله ـ كه اين دو بزرگوار، هميشه مشغول به رياضت و مجاهده نفساني بودند، و در مراتب علي الخصوص فن الهيات به مشرب عرفا كمال ارتباط داشتند؛ بلكه في الحقيقه پاي كمي در اين مراتب از هيچ كس نداشتند."
3- ملا محراب گيلاني. مرحوم مجذوب عليشاه درباره وي در مرآه الحق گويد: و مولانا محراب جيلاني ـ رحمه الله ـ كه در زهد و انزوا و اعراض از ماسوي، وحيد عصر خود بود، و در مرتبه فضيلت ـ خصوص در مرتبه علوم عرفان ـ يگانه زمان و فريد دوران بود."
4- ملا مهدي نراقي كه از محضر علوم عقلي وي بهره ها برد. جناب مجذوب عليشاه درباره وي در مرآه الحق گويد: "و جناب مولانا، جامع المعقول و المنقول، المحقق المدقق، مولانا محمد مهدي نراقي، طاب ثراه و رحمه الله عليه ـ هم كمال اخلاص و ارادت به عرفاي كاملين داشت. سه چهار سال سابق بر رحلت خود، بالمرّه اوقات خود را به انزوا و مجاهده صرف مي نمود."
5-ميرزا ابوالقاسم قمي (معروف به ميرزاي قمي) فقيه و اصولي برجسته صاحب كتاب قوانين الاصول
ملاعلي نوري -6
7- ميرزا مهدي مشهدي
8- آقا محمد باقر بهبهاني
9- ميرسيدعلي بهبهاني
10- ميرزا مهدي طباطبائي شهرستاني
11- شيخ جعفر
12- سيد مهدي.

فرزندان:

به روايت صاحب »بستان السياحه« از ايشان پنج پسر و سه دختر باقي ماند، نام پسران عبارت است از: 1- عبدالجواد 2- محمد ابراهيم 3- عبدالمجيد. 4- ميرزا علينقي، متوفاي 1289 هـ ق، مدفون به امام زاده عبدالعظيم. 5- ميرزا لطف الله، متوفاي 1306 هـ ق در همدان. (طرائق الحقايق، ج 3، صفحات 261-362).

آثار و تاليفات:

1- ارشاد نامه 2- اعتقادات 3- تعليقات بر حاشيه محاكمات باغنوي 4- حاشيه شرح لمعه دمشقيه 5- حاشيه شرح هدايه ميبدي 6- حاشيه كفايه الاحكام 7- حاشيه مدارك الاحكام 8- ديوان شعر 9- رساله في الحقيقه الشرعيه 10- رساله في خطاب المشافهه 11- رساله في العداله 12- رساله في الفقه 13- رساله في القرائت خلف الامام 14- رساله المحبه 15- شرح حديث »انا اصغر من ربي بسنتين« 16- شرح حديث عالم علوي 17- شرح حديث هل رأيت رجلاً 18- شرح دعاي قنوتيه (اللهم نور ظاهري بطاعتك ...) 19- كنز الاسماء (كبريت احمر) 20- مراحل السالكين 21- مرآه الحق 22- مفتاح الاصولي الي كنوز تجريد الاصول 23- موعظه السالكين (مجموعه نامه ها) 24- نهايت المعتقد في شرح كفايت المقتصد 25- وصيت نامه 26- رساله عرفانيه، به تصحيح عليرضا ذكاوتي قره‏گؤزلو.در فهرست نسخه هاي خطي رسائل ديگري نيز بدو نسبت داده شده كه شناسايي آن مستلزم مراجعه به اصل نسخه است كه مجالي ديگر را مي طلبد، پاره اي از اين نسخه ها عبارتند از : 27- تفسير آيه توحيد 28- تفسير 29- تفسير احاديث 30- گفتار در سير و سلوك 31- رساله عرفاني 32- رساله عرفاني

قسمتهايي از بيانات مرحوم مجذوبعلي شاه كبودراهنگي در كتاب "مرآت الحق" :

ـ " ... فقير سراپا تقصير ، محمد جعفر بن الحاج صفرخان قره ‏گؤزلو به جهت بسياري قرائن و كثرت مطالعه كتب جناب ايشان (منظور علامه محمد تقي مجلسي است) قدس سره و روحه همين رساله را (منظور رساله "طريقه سلوك و رياست علامه مجلسي) از دُرَر كلمات ايشان شمرده و لئاليمعاني ايشان دانسته است و همين رساله را در ميان كتب والد مرحوم خود ديده كه در عنوان رساله تصريح شده بود، به خط اصل رساله كه از آن مرحوم است، و مرحوم مغفور (منظور پدر مرحوم مجذوبعلي شاه است) هم در اين امورات دقت بسيار داشته اند و مي فرمودند كه اين رساله هم از آن قدس سره مي باشد. ... " (مرآت الحق ، صفحه 330 )

ـ " ... و جناب اقدس الهي جل جلاله و عم نواله، از راه مرحمت و عنايت، دعاي ضعيف (منظور خود مرحوم كبودراهنگي است) را به شرف اجابت مقرون گردانيده، با وجود تحققِ اسباب ظاهريِ توقف و مكنتِ حقير در بلده همدان از هر جهت ، آنجا را محل توطن و سكني قرار نداد، و قريه اي كه (منظور كبودراهنگ است) خلق او بسيار قليل و از محل كثرت و رجوع دور بود، قرار داد و معاش حقير را از زراعت در املاكي كه از آباء و اجداد به (اين) ضعيف مخلف شده بود، محول فرمود. ... " (مرآت الحق ، صفحه 32 )

ـ " ... بدان اي سالك ساير ، كه عالم مثال، عالمي است غير متناهي، و هر چه در اين عالم است، امثال او در عالم مثال هست كه عالم برزخش هم مي گويند. و هرچه در عالم نفوس و عقول است، باز ، مثال او در عالم مثال هست، و حكماي اشراق و عرفا، كلهم قائلند به وجود اين عالم و بناي اين اكابر بر شهود و رؤيت است كه از جلباب بدن فارغ شده اند و سير اين عالم را به قدر استعداد خودشان نموده اند و احاديث از اهل بيت عصمت صلوات ا... عليهم نيز وارد شده است بر وجود اين عالم، و از آن جمله به لفظ "جابلقا" و "جابلسا" در حديث وارد شده است و اكابر حكما هم به لفظ جابلقا و جابلسا نشان اين عالم را داده اند. و رسيدن به اين عالم را به نزد محققان تفصيل است و بعضي از آن اينست كه قواي دماغي را در ادراك آن شرط هست و آن را خيال متصل مي خوانند، و منامات و واقعات و عجائب آن در اين عالم است و ادراك لوامع نيز مشروط است به قواي دماغي ... ". (مرآت الحق ، صفحه 564 )


Share/Bookmark

1 Comments:

Blogger jahansara said...

سلام دوست گرامی
آیا مستنداتی در اختیار دارید که عنوان می کنید هشتاد درصد فرهیختگان همدانی ترک هستند؟

3:40 AM  

Post a Comment

<< Home