Friday, September 22, 2006



بزرگان ترك استان همدان

علامه شيخ محمد باقر بهاري

از رهبران بزرگ نهضت مشروطه

تدوين: مهدي طراوتي توانا ـ باهار ( بهار) شهريستانيندان
(« سينا » هفته لييينين 117- نجي ساييسيندا چاپ اولموش )



توضيح عكس : علامه بهاري در ميان عده اي از مجاهدان مشروطه همدان و تبريز
( 1 - علامه شيخ محمد باقر بهاري 2- آيت ا... شيخ رضا بهاري برادر علامه بهاري)


فقيه نامدار، اصولي شهير و مجاهد سترگ آيت اله العظمي علّامه حاج شيخ محمدباقر بهاري ( حاج شيخ محمد باقر بن حاج شيخ محمدجعفر بن حاج محمد كافي بن حاج محمد يوسف بهاري ) ، به سال 1277 هجري قمري در شهر " بهار " ( باهار ) مركز شهرستان بهار ( باهار ) واقع در استان همدان چشم به جهان گشود . پدران ايشان از علماي دين به شمار آمده و جدش از فقهاي نامدار بوده است . علّامه بهاري ، تحصيلات مقدماتي را در شهر " بهار " نزد پدر و علماي ديگر " بهار " ، فراگرفت و سپس در بروجرد نزد اساتيدي چون ميرزا محمود طباطبائي تلمذ نمود و آنگاه به نجف اشرف، مشرف شده و در محضر درس " نادره ي اعصار عارف الهي و حكيم رباني سند العرفان آيت‌ اله العظمي آخوند ملا حسينقلي شوندي درجزيني رزني " ، " ملا محمود شربياني " ، " فاضل ايرواني " ، " ميرزاي شيرازي " ، " آخوند خراساني " ، " ميرزاحسين نوري " و ... به تلمذ پرداخته و به درجه اجتهاد نائل گرديد . مرحوم شيخ در سال 1316 هجري قمري پس از بيست سال كسب علم و معرفت و اقامت در نجف اشرف به زادگاهش شهر " بهار " بازگشت و در رديف مراجع تقليد قرار گرفت. ايشان در سال 1318 هجري قمري بنا به خواهش و استدعاي همداني ها به شهر همدان رفته و امورات اين شهر و استان همدان را تا سالها در دست باكفايت خويش گرفت .

تأليفات و مصنفات :

علامه بهاري (ره) ، عليرغم فعاليت هاي وسيع سياسي و اجتماعي ، داراي تأليفات و مصنفات عديده اي درعلوم مختلفة اسلامي منجمله فقه ، اصول ، كلام ، حديث و ... مي باشد و اين از ويژگي هاي برجسته و كم نظير " شيخ " و مصداق واقع جَمعُ الاَضداد است . آيت اله سيد محسن امين جَبَل عاملي ( از علماي كشور لبنان ) در اثر معروف خود بنام " اَعيانُ الشِيعَه" تعداد چهل و چهار فقره از تأليفات آقاشيخ محمدباقر بهاري را برشمرده و مي نويسد : " وَ هذِهِ الكُتُبِ كُلُها أََيْنَاهَا بِخَطِهِ فِي هَمَدان عِنْدَ وَلَدِه الشَّيْخ مُحَمَّدحُسَيْن " يعني : " و تمام اين كتابها را با خط خود آن مرحوم ، نزد فرزند ايشان شيخ محمدحسين ديدم " .. مرحوم " شيخ آقا بزرگ طهراني " صاحب اثر مشهور " الذَّرِيْعَه الِيَ تَصَانِيْفِ الشِّيْعَه " ، در اثر ديگرش بنام " نُقَبَاءَ الْبَشَر " مي نويسد : " علّامة معاصر آيت اللّه حاج شيخ محمد باقر بهاري ، فهرست كتابهاي خود را كه با خطِّ شريفِ خودش نوشته ، براي من ارسال نموده و همه آنها را بطور كامل نقل مي كنم ...... " . و آنگاه تعداد 55 فقره از كتابها و تأليفات ايشان را نقل كرده است . مرحوم شيخ آقا بزرگ طهراني در كتاب " الذَّرِيْعَه الِيَ تَصَانِيْفِ الشِّيْعَه " تعداد 65 فقره از تأليفات علّامه شيخ محمد باقر بهاري را نقل نموده است . بعضي از تأليفات " علّامه بهاري " عبارتند از :

1- ايضَاحُ الخَطَا فِي الرَّدعِ عَنِ الاِستِبدَاد ( در تحليل آفات حكومت استبدادي و منافع حكومت مشروطه)
2- اَبهَي الدُّرَر (كه تكمله " عِقدُ الدُّرَرِ فِي اَخبَارِ المُنتَظَر " ابوبدر يوسف بن يحيي السامي است)
3- اَفعَالُ الصَّلَاه ( در فقه)
4- صَلَاه المُسَافِر ( در فقه)
5- اَلمِشكوه فِي اَحكَامِ الخِلَلِ الوَاقِعِ فِي الصَّلَاه ( در فقه )
6- اَلمخلاه
7- اَلمُجَاهَدَات ( در مورد طريق تحصيل حق و تدين به آن )
8- ايضاح المرام
9- اَلطَّلْعُ النَّضِيدُ فِي اِبْطَالِ" اَلمَنعُ عَنْ لَعْنِ يَزِيد " ( كه رَدّيّه بر كتاب " ابن حجر " مي باشد )
10- تَسديدُ المَكارم و تَفضيحُ الظَّالِم‌ ( در ايضاح تحريفاتي است كه نويسنده اي در كتاب مكارم الاخلاق شيخ طبرسي نموده و پاسخ به آنها )
11- رساله في ترجمه " اخطب خوارزم "
12- روح الجوامع ( در علم رجال )
13- رساله "آيه كن فيكون" ( درتفسير و شرح اين معني كه آيه شريفه جنبه اِخباري ندارد بلكه مربوط به اِنشاء و ايجاد است )
14- جابُلقا و جابُلسا
15- الجمع بين الفاطميتين
16- تذييل الطلع النضيد
17- ترجمه عثمان بين عيسي الرواسي
18- تقليد و احكامه ( در فقه )
19- تكليف كفار به فروع ( در فقه )
20- وَفَاتُ النَّبِيّ (ص)
21- البيان ( در مورد حقيقت ايمان)
22- دعوت رشاد
23- دين المقتول
24- رجال شيخ محمدباقر بهاري ( در علم رجال )
25- تلخيص رسائل رجاليه ( در علم رجال )
26- اَلنُّورُ فِي الِامَامِ المَستُور ِ( در مورد امام زمان "عج" و فلسفه غيبت )
27- اَلعَلائمُ لِاِهتِدَاءِ الهَوَائم ( در مورد علائم و نشانه هاي ظهور ولي عصر عج )
28- ذيل كتاب اَلنُّورُ فِي الِامَامِ المَستُور
29- استِحَاَلهُ التُّوقِيت
30- شرح علائم ظهور
31- مُقَارَنَاتُ الظُّهُورِ الحُجَّه ( عج )
32- جواب منكر وجود صاحب الزمان ( عج)
33- اَلدُّرَّه الغَرَوِيَّه وَ التُّحفَه الحُسَينِيَّه ( در شرح زندگاني امام حسين )ع) )
34- اَلدُّرَّه النَّجَفِيَّه
35- اَلدَّعوَهُ السَّنِيَّه
36- اَلدَّعوَهُ الحُسَينِيَّه ( در مورد ديدگاه اهل سنت در خصوص ثواب و استحباب گريه بر امام حسين )ع) )
37- اِعلَانُ الدَّعوَه ( كه تكمله كتاب " الدعوه الحسينيه " مي باشد )
38- حاشيه بر رَسائل مرحوم شيخ انصاري ( در اصول فقه )
39- حاشيه بر " قَوانينُ الُاصُول " ميرزاي قمي ( در اصول فقه )
40- حاشيه بر " مَكاسِب " شيخ انصاري ( در فقه )
41- حاشيه بر " المَقاصِدُ العليّه فِي شَرِح اَلفِيَّه " شهيد ثاني
42- حاشيه بر كتاب معروف " اَلمِلَلُ وَ النِّحَل" عالم و دانشمند شهير تُرك ابوالفتح عبدالكريم شهرستاني
43- حاشيه بر " مَنبَعُ الحَيَاهِ فِي حُجِّيَّهِ قَولِ المُجتَهِدينَ مِنَ الَاموَات " مُحَدِّث جزائري ( در فقه )
44- حاشيه بر " اَلفِيَّه " مالك ( در صرف و نحو زبان عربي )
45- حاشيه بر" كتاب رِضَاعيه " شيخ مرتضي انصاري ( در فقه )
46- حاشيه بر " حِكمَهُ العَين " ابوالحسن علي بن عمر دبيران كاتبي قزويني
47- بَسط نور
48- مَطلع شَمسين ( در احوال حمزه و جعفر ذوالجناحين)
49- الرَّدُّ عَلَي النَّصَارَي
50- رِسَالَهُ فِي تَزوِيجِ الصَّغيرَهِ فِي المُدَّهِ القَلِيلَه ( در فقه )
51- السِّلاحُ الحَازِمُ لِدَفعِ الظَّالِم
52- شَرحُ الآيات
53- رِسالهُ فِي الصَّحِيحِ وَ الاَعَمّ ( در اصول فقه )
54- كِتابُ الصَّوم ( در فقه )
55- رِسالهُ فِي العَدَالَه ( در فقه )
56- العصمه و رفع الوسمه
57- فضائل حمزه و جعفر
58- رِسالهُ فِي العَقدِ لِلمَحرَمِيَّه ( در فقه )
59- كتاب عمّار ( در احوال عمّار بن ياسر)
60- بصفين الفَوائدِ الاُصوُلِيَّه
61- فضل عمّار
62- مُستَدرَكُ الدُّرَّهُ الغَرَوِيَّه
63- مقدمه مِناقِبُ الخوارزمي
64- معراج
65- رِسالهُ فِي مُفَارَقَهِ الاَجزَاء لِلقَبُول ( در فقه )
66- نِثَارُ اللُّبَابِ فِي تَقبِيلِ التُّراب
67- اَلوَجِيزَه ( در كشف از حال كتاب مَناقب )
68- اَلوَجِيزَه ( در مورد غيبت حضرت حجت عج)
69- بدر امه
70- رِسالهُ فِي وَلَدِالزِّنا وَ اَحكَامِه ( در فقه )

علّامه بهاري از نگاه بزرگان :

مرحوم آيت الله سيد محسن امين در كتاب " اَعيَانُ الشِّيعَه " در وصف شخصيت آقا شيخ محمد باقر مي نويسد : " كَانَ عَالِمَا فَاضِلَا مُحَدِّثَا رِجَاِليَّا اَخلَاقِيَّا آمِرَا بِالمَعرُوفِ وَ نَاهِيَا عَنِ المُنكَرِ وَ كَانَ مِن خَواصِّ تَلَامِذَهِ آخُوند مُلّاحُسَينقُلِي الهَمَدانِي الاَخلَاقِي المَشهُور وَ عَنهُ اَخَذَ عِلمَ الاَخلاقِ وَ تَهذِيبَ النَّفسِ" يعني: " او شخصيتي بود دانشمند، فاضل، محدث، رجالي، اخلاقي، آمر به معروف و ناهي از منكر و از شاگردان برجسته و ويژه آخوند ملا حسينقلي همداني ( نادره اعصار آيت اله العظمي ملاحسينقلي شوندي درجزيني رزني ) اخلاقي مشهور و علم اخلاق و تهذيب نفس را از ايشان آموخت.
مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني در كتاب " نُقَبَاءُ البَشَرِ فِي اَعلامِ القَرنِ الرَّابِعَ عَشَر " مي نويسد: " كَانَ وَرِعَا ، تَقِيَّا ، شَدِيدا فِي الاَمرِ بِالمَعرُوفِ وَ النََّهْيِ عَنِ المُنكَر، عَارِفَا سَالِكَا مُهَذَّبَا ... " يعني: " او عالمي بود پارسا، پرهيزگار، جدي در امر به معروف و نهي از منكر، عارفي سالك و مُهذَّب .... "

حجه الاسلام و المسلمين حاج شيخ اسدا... حيدري در كتاب ارزشمند خود به نام " حكيم اصحاب " ( انتشارات مفتون همداني - چاپ اول - 1380- صفحه 175 ) نقل مي كنند كه در سفري كه به خدمت مرجع عاليقدر آيت اله العظمي شهاب الدين مرعشي نجفي شرفياب مي شوند ايشان از آقا شيخ محمدباقر بهاري با القابي چون " آيت الحق ، آيت اله العظمي ، علّامه المتبحر المُجاهد " ياد مي فرموده اند .

نقش عظيم علّامه بهاري در انقلاب مشروطه :

در " دائره المعارف تشيع " جلد سوم آمده است :
... "اشتهار عمده بهاري و آنچه از لحاظ تاريخي ـ اجتماعي اهميت دارد، راجع است به كاركرد و سهم عظيم وي در جنبش مشروطه خواهي ( استان ) همدان ، چنانكه مبارزات پي گيرانه او در آن جنبش در سطح ايران، اعتباري به سزا از براي وي كسب كردو او را يك روحاني انقلابي شناساند. متأسفانه كساني كه راجع به نقش روحانيت تشيع در جنبش مشروطه خواهي ايران رسالاتي نوشته اند، هيچ ذكر خيري از او نكرده اند ... نظريات بهاري درباره مشروطه از ديدگاه شرع و تشيع بسي جالب توجه است و آن اينكه وي ميان " مشروعه " و " مشروطه " هيچ تخالف و تعارضي نمي ديده ، سهل است، در يك كتاب با اهميت خود( بنام ) " اِيضَاحُ الخَطَا " ، ثابت كرده كه مشروطه همان مشروعه است و خطاي ديگران را در اين خصوص توضيح نموده است. از بابت امور عملي، " شيخ باقر " در نهضت روحانيان عدالت خواه تهران و هجرت ايشان به قم شركت فعال داشت و خود بدان صوب، رهسپار شد (جمادي الثاني 1324 قمري) در موضوع انتخاب نخستين نماينده مجلس يكم از همدان، شيخ باقر (در مسجد) سخن آخر را گفت و حاج شيخ تقي وكيل الرعايا را تأييد كرد ... خود " شيخ باقر " بعدها عضو " انجمن ولايتي " همدان گرديده و به رياست آن برگزيده شد . در جريان مبارزه مسلحانه بر ضدحكومت كودتايي محمدعليشاه وي به تشكيل دسته مسلح در همدان مبادرت كرد. در سال 1328 قمري كه مجلس شوراي ملي او را به عنوان يكي از پنج تن مراجع بزرگ تقليد ايران ( = هيأت خَمسة علميّه ) به عضويت مجلس برگزيد ، وي از قبول آن امتناع كرد ... "

حجه الاسلام حيدري در صفحه 180 كتاب " حكيم اصحاب " مي نويسد :
" ... ظهير الدوله حكمران (وقت) همدان او را چنين وصف نموده : حاج شيخ محمدباقر از اعاظم علماي ( استان ) همدان مرد وارسته اي است و هم او ياد كرده ( است كه ) هنگامي كه روحانيون تهران به رهبري طباطبائي و بهبهاني از براي امر عدالتخانه به ) قم ) رفتند، بهاري نيز در رأس روحانيون مشروطه خواه ( استان ) همدان ، محرمانه عازم آن شهر شد كه از نيمه راه بر اثر تلگراف طباطبائي و بهبهاني مبني بر انجام شدن مقاصد اسلاميه ، بازگشت . غالب عِدّه و عُدّه " بهاري " در امور سياسي ـ نظامي ، از شهر " بهار " زادگاه وي تأمين مي شد . .... بهاري در 22 شعبان 1325 قمري از سوي روحانيون شهر به نمايندگي انجمن ولايتي همدان انتخاب شد و سالها رياست آن را به عهده داشت. ... پس از كودتاي محمدعليشاه و دوره استبداد صغير كه جنبش مشروطه صبغه مسلحانه به خود گرفت ، " شيخ باقر " هم يك دسته تفنگدار از مريدان " بهار "ي خويش تشكيل داد و از جمله هنگامي كه سيد عبداله بهبهاني را تحت الحفظ به تبعيدگاهش )بزهرود) كرمانشاه مي بردند ، " بهاري " با گروه مسلح خود براي رهائي او اقدام كرد ليكن قزاقان توجه يافته ، از بيراهه به مقصد رفتند ... هنگامي كه صمد شجاع الدوله چليپانلو تبريز را شهربندان كرده بود (1327-1326 قمري) " بهاري " به تأسي از روحانيون ديگر بناي اعتراض گذاشت . بر اثر شورشهاي ضد دولتي اواخرِ ) دورة ) استبداد صغير كه در همدان خصوصاً به رهبري" شيخ باقر " صورت مي گرفت ، صدر اعظم وقت او را به بهانه " امر دين " به تهران احضار كرد ( اواسط صفر 1327 قمري ) ، اما وي از رفتن خودداري نموده و پاسخ تند و قاطعانه اي داد كه : " برو اين دام بر مرغ دگر نه " و چنين تلگراف امتناعي ، جسورانه و كم مانند است . ... موضع گيري سياسي بهاري در برابر " سالار الدوله " برادر محمدعليشاه قاجار ، هنگامي كه كردستان را تصرف كرد و روي به كرمانشاه آورد ( شعبان 1329 قمري ) ... تمكين آميز بود ...شايد چنين موضعي براي پيشگيري از تطاول سالارالدوله و به اصطلاح براي حفظ نفوس نواميس مسلمين بوده است ، ليكن بعداً سران شهر را از مددرساني به وي ( سالارالدوله ) منع كرد و مخالفتش با سالار الدوله به حدي رسيد كه يك گروهان توپدار از سپاه سالار بر روي تپه مصلا به سركردگي ابوطالب توپچي قصد به توپ بستن خانه " شيخ باقر " واقع در كوچه ذوالرياستين را كرد كه مردم شهر شوريدند و همراه با مريدان " بهار "ي آقا را به سركردگي برادرش " حاج شيخ محمدرضا بهاري " و " صفدر بهاري " به مصلا بردند و از اين كار ممانعت نموده و سربازان را به باد كتك گرفتند . چند بار ديگر از طرف عوامل محمدعلي شاه و سالار الدوله قصد ترور " بهاري " شد كه يكبار توسط " علي مشروطه " بوده و گويند " شيخ باقر " او را سيلي اي زد كه بيهوش افتاد ... مرحوم آيت اله حاج شيخ محمدباقر بهاري (ره) در انقلاب مشروطه ، بين مشروطه خواهان و مشروعه خواهان و مستبدين ، نظر و راه چهارمي را داشته و آن جمع بين مشروطه و مشروعه بود ... و در اين رابطه كتاب " اِيضَاحُ الخَطَاءِ فِي الرَّدعِ عَنِ الاِستِبداد " ... را در رد بيانيه " شيخ فضل اله نوري " و در بيان قبايح و مضار استبداد نگاشت ... كتاب " اِيضَاحُ الخَطَاء " تأليف مرحوم بهاري را بايد به مَثابه يكي از اسناد مهم مشروطه دانست ... اين كتاب كوچك ، سالها پيش در 46 صفحه حروفي ، چاپ شده و علامه آقا بزرگ طهراني در " الذريعه " ، جلد دوم ـ صفحه 493 ـ شماره 1940 در فهرست كتابهاي چاپي از آن ياد كرده اند " .

حكاياتي از سيرة علّامه بهاري( ره ) :

در كتاب ارزشمند " حكيم اصحاب " تأليف حجه الاسلام و المسلمين حاج شيخ اسدا... حيدري ( انتشارات مفتون همداني - چاپ اول - 1380- صفحه 197 و بعد ) حكاياتي از سيرة علّامه بهاري ( ره ) نقل شده، از جمله :
« براي خوردن كشك بادمجان آمديد» !

... در حالات مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد باقر بهاري فرزند گراميش مرحوم حاج شيخ محمد حسين بهاري نقل كردند: شخصي بنام سيد اسدالله بهاري كه خدمتكار ارباب و ساكن همدان بوده ، براي تهيه خوراك به بازار رفته بود كه بادمجان بخرد و ناهار كشك بادمجان بخورد ولي گيرش نيامده دست خالي برگشته بود به دوستان خود گفته بود برويم " بهار " كشك بادمجان بخوريم و برگرديم وقتي به شهر " بهار " مي رسند ...... سيد اسدالله به دوستانش گفت برويم، داخل منزل ببينيم آقا (علّامه بهاري ) چه مي كند چون داخل شدند از حال يكديگر گرم بپرسيدند در همين اثنا آقا دستور دادند كشك بادمجان درست كنند ناهار حاضر شد و سفره مزين به كشك بادمجاني كه سيد اسدالله هوس كرده بود، اما سيد اسدالله كمتر از حد ميل و هوسش دست به غذا برد. از همين رو آقا فرمودند: سيد اسدالله چرا نمي خوريد؟ از همدان به قصد خوردن بادمجان آمده ايد، حالا داريد تعارف مي كنيد؟! بيشتر ميل بفرماييد. دنبال كارهايتان برويد، لازم نيست اينجا بمانيد چون هيچگونه خطري ما را تهديد نمي كند آنان پس از صرف ناهار به همدان مراجعت مي نمايند.......

« 24 ساعت بازداشت به خاطر دروغ »

مرحوم حجت الاسلام حاج شيخ محمد حسين بهاري )قدس سره) فرزند مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد باقر بهاري (ره) نقل كرده است : همراه پدرم از كمره اي مي آمديم. من پشت اسب آقايم سوار شده بودم از طرف كوهستان تيري آمد به طرف عمامه پدرم اصابت كرد و تير ديگري آمد از زير بغل او رد شد ولي آسيب به ما نرسانيد . آقا به شخص همراه ما كه سيدي بود فرمود برو آنها را بگير و بياور سيد در حالي كه هيچگونه اسلحه سرد يا گرمي همراه نداشت به سراغ آنها رفت . تا ( ما ) به منزل برسيم ديديم سيّد آن دو نفر را با تفنگشان آورد . پدرم فرمود: چرا به سوي ما تيراندازي كرديد؟! گفتند: ما قصد زدن شما را نداشتيم بلكه براي شكار تيراندازي مي كرديم. آقا فرمودند: آيا شكار زير عمامه يا زير بغل من بود ؟ سپس دستور داد آنها را به خاطر اينكه دروغ گفتند بيست و چهار ساعت بازدداشت نمودند و فرمودند: بخاطر اينكه خلاف واقعيت و دروغ گفتيد بايد 24 ساعت زنداني شويد تا از اين به بعد دروغ نگوييد. در اين مدت بازداشت آنها از رحمت و رأفت اسلامي بهره مند بودند بطوريكه ايشان دستور داده بود به آب و خوراك آنان اقدام مي شد. ولي راجع به تيراندازي كه به سوي معظم له نمودند مجازات نكردند بلكه مورد عفو قرارشان داده و با اين رفتار به آنان فهمانيدند كه نبايد دروغ بگويند ... .

« هنر شناسي و بينش معمارگري شيخ »

روزي شيخ باقر چند تن از معماران شهر همدان را دعوت مي كنند و يكي از مساجد بزرگ شهر همدان را به زبان امروزي به مناقصه مي گذارند . معماران پس از مشاهده آن مسجد كه بر اثر گذشت زمان، دستخوش حوادث شده و روبه انقراض داشت از تعمير و بازسازي آن به جهت فاصله بيش از حد ستونها از هم، طفره مي روند و هر يك به يقين اذعان مي كرده اند كه هر كس با اين فاصله سقف طاق آن را بزند طولي نخواهد كشيد كه فرو خواهد ريخت . چون شيخ كس نيافت كه بدين كار تن دهد خود آستين بالا زده و به كمك چند نفر "طاق" آن را مي زند .....

« تعصب و تقيد وي در اجراي دستورات اسلامي »

از يكي دو نمونه اي كه به ايشان نسبت داده اند بر مي آيد كه تعصب و تقيد شديدي نسبت به اجراي فرامين اسلامي داشته است ، از جمله از ( آيت الله ) حاج شيخ محمد حسين ( بهاري ) پسرش داستاني نقل است ( كه ميان عموم مردم منطقه هم مطرح مي باشد ) يكي همان داستان حدي است كه با دست خود به اجرا در آورده بود اگر چه در نقل اين داستان و شاخ برگهاي آن تفاوتهاي جزئي وجود دارد. ليكن واقعيت آن را نمي توان انكار كرد " قولي است كه جملگي بر آنند " داستان از اين قرار بوده است كه روزي مردي از اهالي همدان خدمت آقا مي رسد و از او تقاضاي اجراي حد اسلامي و مجازات عملي را مي كند كه خود مرتكب آن شده بود، وقتي آقا از ايشان سوال مي كند چه جرمي را مرتكب شده ايد مي گويد: با زني زنا كرده ام! حال از شما مي خواهم مرا مجازات كنيد،آقا براي اينكه ثابت شود حضور ايشان( مرد زناكار ) و سخن ايشان ( مرد زناكار ) به هزل و شوخي نيست در جواب مي گويد برويد چند روز ديگر بياييد تا درباره ميزان مجازات شما مطالعه اي بيشتر بكنم اما گويي ايشان ( مرد زناكار ) تصميم جدي داشت خود را به دست قاضي سپرده و مجازات عمل زشت خود را ببيند به همين خاطر در مراجعه بار سوم آقا پي بردند كه واقعاً مجرم خواستار تحقق اجراي حكم هستند، لذا دستور دادند برويد فردا در فلان ميدان شهر حاضر شويد، فرداي آن روز در حالي كه مردم زيادي جمع شده بودند تا اجراي حد را از نزديك شاهد باشند مجرم را در جايگاه خاص او آوردند و آقا نيز بلافاصله براي اجراي حكم در محل حاضر شد و خطاب به مردم گفت اگر در ميان شما كسي است كه يك روز نماز صبحش قضا نشده است بيايد و گردن اين مجرم را بزند. اين سخن را سه بار تكرار كرد ولي كسي جهت اجراي حد خود را واجد شرايط و آماده نديده اقدام نكرد. چون شيخ چنين ديد، خود شمشير برداشت و سر مجرم را از تن جدا كرد........

« اقتدار و بيگانه ستيزي شيخ »

... داستان اول مربوط به بانك انگليسي ها در ايران مي شود. شيخ علي كه خود از خدمتكاران شيخ محمد باقر بوده ، داستان را اينگونه نقل مي كند: يك نفر از دوستان خدمت آقا رسيد و عرض كرد آقا پسرم هفت دانه مرواريد را از خانه به سرقت برده و در بانك انگليسي ها فروخته است براي مطالبه اين مرواريدها به بانگ انگليسي ها مراجعه كردم گفتند ما آمديم معاملاتي اينگونه انجام دهيم برو پي كارت! يا شيخ اميدم اول به خداست و بعد دست به دامن شماييم حالا مي گوييد چكار كنم؟ آقا كاري برايم بكنيد اين كار فقط كار شماست آقا به او فرمودند برو به انگليسي ها بگو شيخ باقر مي گويد پولتان را بگيريد و مرواريدها را پس دهيد ايشان مي رود و آن جواب را بار ديگر مي شنود مجدداً نزد شيخ آمده و از او استمداد ميكند. اين رفت و آمد و درخواست كمك چندين بار تكرار مي شود. سرانجام آقا تلگرافي به كشور انگلستان مي زند گويند محتواي تلگراف بسيار موجز و با اين مضمون بوده است : " بياييد دزدانتان را از ايران جمع كنيد " . انگليسي ها نيز جواب آقا را اينگونه مي دهند : " اگر دزدي صورت گرفته است خودتان مجازاتش كنيد " . اين جواب براي آقا يك امتياز بود . بلافاصله بعد از دريافت جواب به شخص شاكي فرمود : به بانك برويد و از قول من بگوييد يا مرواريدها را بدهيد و پولتان را بگيريد يا خودم مي آيم ساق پايتان را مي گيرم و كشان كشان بيرون مي اندازم . چون سخن آمرانه شيخ به گوش آنان رسيد بلافاصله بلند شده و به همراه مرواريدها به خدمت شيخ آمدند ........

داستان دوم كه در حق اقتدار و بيگانه ستيزي او آورده اند داستان روسي هاست. شيخ علي ماجرا را اينگونه نقل مي كند: روزي روسها در عباس آباد همدان چادرهاي زنان مسلمان را به اجبار برداشتند چون اين عمل روسي ها به گوش آقا رسيد فرمودند برويد آنها را بگيريد و بياوريد . رفتند و آن دو روسي را گرفتند و خدمت آقا آوردند . ايشان هم دستور دادند آنها را در طويله اي بازداشت كنند و از طرفي به كشورشان تلگراف زدند كه بياييد و اين الاغهايتان را از اينجا ببريد . آقا از روسها هم همان جوابي را شنيد كه از انگليسي ها شنيد .

البته روايت در مورد اقتدار و جسوري ايشان زياد است و همين بس كه " علي خان " كه خود اهل " بهار " بوده و در روسيه اقامت داشته مي گويد از من در روسيه پرسيدند شيخ باقر بهاري چقدر لشكر دارد ؟ ما از ترس وي نمي توانيم به ايران بياييم . علي خان مي گويد در جوابشان گفتم ايشان لشكر ندارد ولي اگر با قلم اذن جهاد بدهد همه مردم اعم از زن و مرد پير و جوان لشكر و سرباز او خواهند شد و بيش از يك فرمانده از او اطاعت خواهند كرد.
والسلام


Share/Bookmark

0 Comments:

Post a Comment

<< Home