Monday, January 01, 2007



اعتراض شدید دانشجویان تورک دانشگاههای بوعلی، علوم پزشکی و پیام نور همدان

جنبش دانشجویی آذربایجان - واحد خبر - همدان

نشریه "برای وقتی دیگر" نشریه انجمن اسلامی دانشگاه بو علی همدان در شماره 6 خود اقدام به چاپ مطلب موهنی به فرهنگ و تمدن تورکان کرده بود که با اعتراض شدید دانشجویان تورک دانشگا ههای بو علی، علوم پزشکی و پیام نور همدان مواجه شد.درین گرد همایی بیانیه ای قرائت شد و انجمن اسلامی بوعلی مجبور به عذر خواهی و درج تکذیبیه در شماره بعدی نشریه فوق شد.اعتراض نامه ای از طرف دانشجویان تورک در نشریه فوق (در 1000 تیراژ ) به چاپ رسید که در زیر متن اعتراض نامه آمده است.لازم به ذکر است به همراه این اعتراض نامه مقاله ای در مورد تاریخ و تمدن تورکان ایران و جهان در این نشریه به چاپ رسید.

"بیانیه دانشجویان تورک دانشگاهها ی همدان دراعتراض به درج مقاله توهین آمیزتوسط نشریه انجمن اسلامی دانشگاه بو علی همدان"

ايران سرزميني كه منشا پيدايش تمدنهاي عظيمي بوده و از دير باز زادگاه اقوام و مللي با فرهنگها و آداب و رسوم و گويشهاي متعددي بوده و هست.

اين را همه مي دانيم و با اندكي تامل و تفحص در لابلاي تاريخ اقوام و ملل مختلف مي توانيم بيشتر براي اين گفته­مان صحه بگذاريم، اما:

آيا اين قوميتها به راستي در جايگاهي كه بايد باشند قرار دارند؟،

آيا حقوق ملي بجا و شايسته اين ملل و اقوام بر آورده شده است؟

آيا حق تعيين سرنوشت براي اين ملل و اقوام جزء دغدغه ها و سياستهاي قابل تامل دولت و روشنفكران قرار گرفته است؟

آيا محروم ماندن يك ملت از ابتدايي ترين حقوق انساني در كشوري با نظام حکومتی اسلامي تاملي ژرف نمي طلبد؟

آيا وقت آن نرسيده است كه جنبش هاي دانشجويي كه داعيه دار حركتهاي روشنفكرانه و هويت طلبانه مي باشند، به واسطه دفاع از آرمانهاي دموكراتيك و تفكرات دانشجويي به عنوان دژي در برابر تحجر و انجماد فكري و تماميت طلبي بايستند؟

آيا وقت آن نرسيده است كه مصلحت سنجي و سكوت را در برابر نقض بارز حقوق شهروندي كنار بگذاريم؟

و آيا هاي ديگر....

نقش آذربايجان و آذربايجانيها در بنيان نهادن حركتها و جنبشهاي عدالتخواهانه و دموكراتيك در مقايسه با ساير اقوام و ملل ايران بي شك رنگين تر و سرنوشت سازتر بوده و هست.

نهضت ستارخان و باقر خان، حزب آزاد يستان شيخ محمد خياباني، حكومت ملي آذربايجان به رهبر يپيشه وري، حركات عدالتخواهانه و بر ضد شوؤنيزم- فاشيزم پهلوي توسط فدائيان به رهبري شريعتمداري، نمونه هاي بارز و تعيين كننده در اين راستا بودند كه در جهت حفظ تماميت ارضي كشور از هيچ انجامي فرو گذار نبوده و دريغ نكردند.

و هم اينك جنبش دانشجويي آذربايجان و انتقاد خرد گرايانه كه جوهره هر جنبش دانشجويي مستقل است . جنبش دانشجويي آذربايجان در ادامه روند حركتهاي دموكراتيك آذربايجان به دور از هر گونه عقايد نژاد پرستانه در برابر هر گونه تبعيض، ستم ملي و تحقير و توهين قدم در مسير مبارزه مي نهد.

و اما نشريه دانشجويي " براي وقتي ديگر"،

با طبع نشريات دانشجويي يكي از مهمترين تريبونهايي است كه جنبش هاي دانشجويي با توسل به آن به ايراد خواسته هاي دموكراتيك خود در قالب يك اعتراض مدني منطقي و آرام و بدور از هرگونه خشونت مي پردازد، ونقش اين تريبون در حركتهاي دانشجويي غير قابل انكار است. نشريه " براي وقتي ديگر " در شماره 6 ويژه شب يلدا اقدام به درج مطلبي توهين آميز به فرهنگ و تمدن توركان كرده است. مساله سهوي يا عمدي بودن اين اقدام نيست . مساله اين است كه اين چنين حركات توهين آميز و نابخردانه اي نه تنها در دانشگاه بلكه در بطن جامعه ريشه دوانيده و هيچ فرد آگاهي به خود اين جرات را نمي دهد كه با تبري در دست، ريشه اين توهينهاي بي پايه و اساس را از ته بزند.

درج چنين مطلب موهني آنهم از طرف تريبوني كه بانيان و پشتيبانان آن دم از برابري، برادري، دموكراسي، حقوق بشر و عدالت مي زنند، جاي بسي تامل دارد ولي جاي هيچگونه تعجب نيست!

ديروز ما شاهد توهين به ساحت مقدس ملت آذربايجان از طريق روزنامه ايران بوديم " روزنامه اي كه تريبون رسمي دولت جمهوري اسلامي ايران است ". امروز شاهد اين حركت موهن و فردا و فردا ها شاهد اين چنين هاي زيادي خواهيم بود. مگر فرياد و قيام ملت آذربايجان در وقايع خرداد ماه تنها شكايت و اعتراض به كاريكاتور درج شده بود؟ اين فرياد فروخفته 85 ساله آذربايجان بود كه زخم باز كرد.

آيا پيام مردم آذربايجان كه پايان دادن به تبعيضات ملي و احياي حقوق و هويت ملي خويش بوده و هست، به گوش سردمداران و مسئولين حكومتي نرسيده است؟

مگر به گوش اصلاح طلبان و شاعران آزادي و حقوق بشر نرسيده است؟

چرا آزموده را بار ديگر مي آزماييم؟

آيا فريادهاي "هاراي هاراي، من توركم"، " منيم ديليم اوله ن دگيل، فارس ديلينه دونه ن دگيل"، جاي كمي تامل و انديشه ندارد؟

سياست آسيميلاسيون و يكسان سازي فرهنگي، تا كي گفتمان پيش روي دولتمردان و روشنفكرنماهاي ما قرار خواهد گرفت؟

تا كي زبان توركي به عنوان زبان بيگانه قلمداد مي شود؟

آيا نتيجه اين نخواهد بود كه تورك آذربايجاني خود را جداي از ايران و بيگانه و ناتني پندارد؟!

تاريخ دروغ مي گويد و تاريخي جعلي و ساختگي در كتاب هاي درسي گنجانده مي شود، تكلم به زبان توركي در كلاس درس عملي قبيح و خطا خوانده مي شود و فرد خاطي جريمه مي شود، ( به ازاي هر كلمه توركي 2 ريال در صندوق جريمه تكلم به زبان توركي انداخته مي شود).

كتابها و نوشته هاي توركي و سازهاي عاشيقي سوزانده مي شوند، اسامي شهرها محله ها رودخانه ها كوهها و .... كه نماد هويت و تمدن يك ملت اند تغيير داده مي شوند، آذربايجان چند تكه مي شود، و اسم آذربايجان از روي استانهاي جدا شده برداشته مي شود، (زنجان اردبيل و ...). سرمايه گذاريهاي كلان در منطقه آذربايجان به دليل هم مرز بودن با جمهوري آذربايجان و توركيه و خطر جدا شدن آذربايجان از ايران و نا امن بودن منطقه صورت نمي­گيرد، مشاهير و شاعران تورك آذربايجان فارس خوانده مي شوند و روز تولد شهريار روز ملي شعر و ادب "پارسي" نامگذاري مي شود! فعاليتهاي فرهنگي در آذربايجان تجزيه طلبي و پان توركيستي قلمداد مي شوند، در پايتخت ايرن زمين پرسشنامه هاي پخش مي شود كه مضمون آنها شامل سئوالاتي از قبيل : "آيا مي خواهيد با يك تورك همسايه شويد؟" ،" آيا دختر خود را به يك تورك مي دهيد؟" ،" و..." مي باشد. عيد نوروز توسط سردمدار اصلاحات فقط به "فارس زبانان " ايران و جهان تبريك گفته مي­شود ،در صدا و سيما فقط نقش هاي دلقك، سرايه دار و فرد لاابالي به كسي كه با لهجه توركي حرف مي زند داده مي شود. زبان و فرهنگ فارسي به عنوان فرهنگ برتر و غالب خوانده مي شود و فارس شهروند درجه 1 خوانده مي شود. 20 تير دانشگاه تبريز به بوته فراموشي سپرده مي شود و فقط 18 تير كوي دانشگاه تهران در ذهنها تداعي مي شود. ارگ تبريز با ديناميت منفجر مي شود و صدها بر چسب و تبعيض و ستم و توهين ديگر كه ريشه در حكومت فاشيستي پهلوي دارد، حكومتي كه گفتمان غالب آن شونيزم – فارس بوده، بلي عزيزان، مثلي هست مي گويد:"تا خرمنت نسوزند احوال ما نداني".

مگر آذربايجان هزينه كمي براي ايران متحمل شده است؟ مگر مثل عرق آذربايجاني به ايران در قوم و ملتي ديگر از اين مرز و بوم وجود دارد؟

آيا به راستي اين حق آذربايجاني است كه در سرنوشت سازترين مسائل اين سرزمين ( ايران ) تاثيري شگرف و انكار ناپذير داشته است؟

قضاوت بر عهده شماست. عاملين تجزيه ايران و مانعين وحدت ملي كيستند؟

سياستگذاران حكومتي و انديشمدان روشنفكرنمايي كه دم از مساوات مي زنند يا فعالين فرهنگي تورك، كرد، عرب، و .... كه براي احقاق حقوق ابتدايي و به حق خود قدم در راه مبارزه گذاشته اند!

نتيجه اينكه پلوراليزم فرهنگي حاكم در ايران را به عنوان يك واقعيت قبول كنيم و به جاي گردن نهادن به واقعيت سعي نكنيم صورت مساله را پاك كنيم . اتحاد ايران براي ساختن آرمان شهري كه در اذهانمان هست در گرو اتحاد ملتها و اقوام آن است و اين ميسر نخواهد بود، مگر اين كه بپذيريم :

ايران # فارس
ايران = تورك + فارس + كرد + عرب + ....

" آري . مليتها و قوميتهاي با تاريخ – تمدن – فرهنگ و تعلقات گوناگون".

جمعی از دانشجویان تورک دانشگاهها ی بو علی،علوم پزشکی و پیام نور همدان


Share/Bookmark

0 Comments:

Post a Comment

<< Home