Friday, May 04, 2007



پرويز پرستويي :

من ترك هستم ؛ اهل روستاي چارلي شهرستان كبودراهنگ


هفته نامه « سينا » شماره 130 مورخه 15/12/1385

اشاره: آنچه ذيلاً از نظر خوانندگان گرامي مي گذرد بخشهائي از گفتگوئي است با بازيگر برجسته سينماي ايران « پرويز پرستوئي » كه جمعه چهارم اسفند با مجري برنامه « صندلي داغ » صورت گرفت و در دو قسمت از شبكه اول تلويزيون پخش گرديد .

مجري : براي من به عنوان يك آدمي كه گاهي يك كارهايي توي سينما مي‌ كنه، مايه خوشبختي است كه يك كسي مثل « پرويز پرستويي » پيدا مي شود كه هيچ كاري رو نكرده كه سطحي باشه، از اين چيزي كه بهش دادند در هر شرايطي، در هر پروداكنشي، در هر توليدي، مواظب رُل اش بوده، مواظب اين قِسمش بوده كه بهش دادند ، چرا يه آدم اينجوري مي شه؟ چرا پرويز پرستويي به وجود مي آد؟ چرا ديگران ... حالا ...؟

پرستويي : ... يك مقدار سخته در مقابل شما جواب دادن اين سوال . اينكه بدون هرگونه تعارف خدمتتون عرض كنم ـ كه البته به كرات ... ـ به هر حال درسهايي است كه ما از شما بزرگان مي گيريم. بدون تعارف، يعني من هميشه نگاه مي كنم، اينكه مي گم من، تماشاچي پرو پا قرص « صندلي داغ » هستم، بي علت نيست، يعني يكي از برنامه هاي با ارزش، عزيزمون آقاي « بيژن نوباوه » را آورديد اينجا. خوب اين قدر اين آدم با خلوص خودش را « هيچ» خطاب كرد كه من چي دارم بگم واقعاً در مقابل همچين آدمايي! اين است كه سعي كردم تماشگر خوبي باشم، شنونده خوبي باشم، يعني چيزهايي را كه ـ حتماً خودتتان استاديد، بهتر از من مي دانيد ـ يكي از شاخصه ها، يا يكي از مختصات و بخش مهم بازيگري، ديدن است و ما ياد گرفتيم از همه عزيزان، از همه بزرگواران كه خوب ببينيم و وقتي خوب ديديم يعني سعي كرديم كه خوب ببينيم، در واقع نمي توانيم غير از اين باشيم، يعني در واقع يك جوري احساس مسئوليت سنگيني داريم. چرا آقاي « احمد نجفي» كم كار مي كنه؟ مگر بازيگر بدي است؟ مگر از فيزيك بدي برخوردار است؟ خوشبختانه همه اين مختصات در شما هست و دوستان ديگر، هنرمندان ديگر. چرا آقاي انتظامي، در واقع در سال يا در دو سال يك دانه كار مي كنه؟ مگر كم سناريو به وي پيشنهاد مي شه؟ اينها سرمشق هايي است كه هميشه آويزه گوشم بوده است و سعي كردم حفظ اش بكنم و فكر كردم كه خوب، اينها همان چيزهايي است كه يك هنرمند را ـ البته من كه دانش آموز هنر هستم ـ پابرجا نگه مي داره و جايگاه خوبي برايش فراهم مي كنه. من چيزي است كه هميشه گفته ام و شنونده ها و ببيننده هاي عزيز در جريان اش هستند، من هميشه در مورد خودم مي گويم، دو تا پرويز پرستوئي وجود دارد: يكي پرويز پرستويي اي كه شما مي شناسيد، جداي از اين برنامه و آن دوستاني كه شايد سي سال است با من به اصطلاح رفاقت كردند، اگر بيست سال هم من را نديده باشند، سي سال هم نديده باشند، هر موقع كه ببينند مي گويند كه هيچ اتفاقي در مورد پرويز پرستويي نيفتاده است. اين خود پرويز پرستويي است، يك پرويز پرستويي هم ساخته و پرداخته عالم هنر و اين جامعه است كه من فقط امانت دار آن هستم، يعني من بارها و بارها چون خوشبختانه جزو آن اشخاصي هستم كه بري از مردم نيستم و خودم را پنهان نمي كنم، نه عينك مي زنم كه مرا نشناسند و نه عينك نمي زنم كه بشناسند، اين است كه واقعاً توي مردم، اصلاً گاهي اوقات شايد به اصطلاح اين عزيزانمان مرا متوجه مي كنند كه كارم چي است در واقع، يعني يادم مي رود واقعاً، اين است كه همين ها باعث مي شود كه من امانتدار خوبي باشم و سعي كردم كه اين امانت داري را حفظ بكنم.

مجري: در سالهاي اخير تعداد زيادي بازيگر، چه به سينما و چه تلويزيون آمده اند، اين را شما مثبت مي دانيد؟ خوب است؟ بد است؟ چيست؟

پرستويي : والله، من حتماً مثبت مي بينم، يعني نفس قضيه را خيلي مثبت مي بينم، اصلاً هم نمي خواهم جنبه تبليغ پيدا كند ما يك آموزشگاه كوچكي، پنج سال است كه داير كرديم و يكي از هدفهامان هم همين است. به همين علت كه جواب سوال جنابعالي را داده باشم، اين است: من دوست دارم، اصلاً بايد اين تداوم داشته باشد. يعني كه بايد بازيگر معرفي بشود به سينما، به تئاتر، به تلويزيون، منتها باز آن هم يك مسئله خيلي مهمي است، خيلي مي شود پيرامونش صحبت كرد. من هميشه اعتقاد دارم كه در واقع ما دو نوع تربيت داريم تو اين حرفه‌ مان [يعني] ما كه حالا يك جوري وصل هستيم به اين حرفه، دو نوع تربيت مي طلبد: يكي تربيت خانوادگي است كه هر كداممان به يك شكلي داريم، بنده شايد حاكم مطلق باشم در منزلم، مثلاً، ولي يك تربيت هم لازمه اين حرفه مان است كه اين را اميدوارم كه ـ حالا اين اميدوارم را كه تاكيد مي كنم به خاطر اين است كه بعضاً نمي بينم واقعاً يعني چيزي كه ماها ياد گرفتيم و هم چنان داريم به اصطلاح، ادامه مي دهيم اين حرمت نگه داشتن در اين حرفه، احترام گذاشتن به پيشكسوت، احترام گذاشتن به حرفه، حالا قبل از احترام گذاشتن به پيشكسوت، يعني اگر ما اين را دريابيم ـ من خطابم به آن جوانهايي است كه آمدند و مي خواهند بيايند، بدانند كه ـ اين كار ما، كم از عبادت نيست. اگر اين [نكته] را بتوانيم [درك و] دريافت بكنيم، خيلي تكليف هايمان روشن مي شود. خيلي ها از ما در واقع اسير آن ظواهر و آن حاشيه سينما قرار مي گيرند.

مجري: چي باعث شد بيايي تو سينما، سؤال تكراري است، اما براي خود من جذاب است چون اين يكي را نمي دانستم، نشنيده بودم قبلاً.

پرستويي: والله حقيقت اش اين كه من اصلاً شايد قرار نبود كه بيايم به سينما چون يك جورائي ما با تئاتر شروع كرديم و آميخته شده بوديم با تئاتر وخيلي هم نمي خواهم بگويم كه حالا ما سينما را قبول نداشتيم. اصلاً اين حرف بدي است، ولي اصلاً مسئله ام نبود واقعاً، چون، من زماني كه تئاتر را شروع كردم بر مي گردد به سالهاي 48. شايد 14 سال مدام تئاتر كار مي كردم ولي اولين باري كه آمدم توي سينما شايد يك تصادف، شايد يك اتفاق، آنهم به اين خاطر كه زمان جنگ بود، سال 62 و يك فيلمي ساخته مي شد به نام »ديار عاشقان« در منطقه غرب كشور و يك عزيزي كه بعداً هم شهيد شد در واقع ايشان نقش فرمانده را بازي مي كردند. بعد از آنجايي كه اين آدمها خلوص دارند، در واقع آمده بود جلوي دوربين ـ كاري كه ما شايد خودمان نكنيم، اين كار را و هر چي را بگويند مي گوئيم هستيم، بدون اينكه فكر بكنيم در موردش، ولي اين عزيز بهرحال عنوان كرده بود كه درست است كه من خودم فرمانده هستم ولي نمي توانم نقش يك فرمانده را بازي بكنم چون كار من بازيگري نيست، ضمن اينكه در اين شرايط جنگ براي من مهمتر است، چون درست در وسط جنگ بود اصلاً، ما هم در واقع رزمنده هاي بدون سلاح بوديم آن موقع، يعني فقط سلاح نداشتيم ولي تو دل جنگ بوديم، بعد خوب اين دوستان فيلم را متوقف كرده بودند، با اين كه دو كاست هم ظاهراً [فيلم] گرفته بودند، بعد آمدند تهران، آن موقع ما يك تئاتري روي صحنه داشتيم در تالار وحدت، كه ديگه گشته بودند اينور ـ آنور بالاخره ديگه قرعه بنام ما در آمد. من هم وقتي برايم عنوان كردند كه همچين فيلمي دارد در آنجا ساخته مي شود و اولين تجربه فيلم بلندم بود ـ البته فيلم كوتاه كار كرده بودم ـ ولي واقعيتش نمي خواهم خداي نكرده شعار تلقي بشود ـ برايم [ مهم] بيش از هر چيزي ديدن آن منطقه بود [با خود فكر كردم] شايد هيچ چيزي بهتر از اين نيست كه در شرايط جنگ حالا يك فيلمي ساخته مي شود كه من يك تير دو نشان، هم [براي كسب تجربه] فيلم كار كنم، هم اينكه بهر حال مي روم آن منطقه را مي بينم كه اين باعث شد كه ما رفتيم و فيلم را شروع كرديم.

س ـ ...........

ج ـ .............

مجري: چقدر پول توجيبي مي گرفت پرويز پرستويي، موقعي كه به مدرسه مي رفت؟

پرستوئي: آخرين باري كه من پول تو جيبي گفتم از پدرم پنج ريال بود.

س ـ ...........

ج ـ .............

مجري: پدرتان چه كار مي كرد؟

پرستوئي: والله پدر من، در واقع مدت زيادي كه خوب، نه چون خودم اصلاً تو روستا به دنيا آمدم.

مجري: كجا؟

پرستويي: توي روستايي به نام « چارلي » در منطقه « مهربان » كبودرآهنگ [ استان ] همدان . « چارلي » البته [به معناي] خارهايي است كه روي چينه هاي به اصطلاح ديوارهاي روستا مي زنند.

مجري: [روستاي چارلي] در اطراف دماوند است ديگر؟

پرستوئي: نخير در همدان است.

مجري: لُري ؟

پرستوئي: نخير «لُر» نيستم.

مجري: پس چي؟

پرستوئي: تركم، من ترك ام.

مجري: تركِ لُر نيستي (؟!!!) ولي تركي.

پرستوئي: ترك همدان هستم.

س ـ ...........

ج ـ .............

به بهانه گفتگو با « پرويز پرستويي » در برنامه « صندلي داغ »

هفته نامه « سينا »

شماره 130 مورخه 15/12/1385

1- پرويز پرستوئي نه فقط بزرگترين و برجسته ترين هنرمند و بازيگر تمامي ادوار تاريخ سينمائي كشورمان است، بلكه هم اينك جزء 10-20 هنرمند و بازيگر فوق ستاره جهان سينما محسوب مي شود ؛ و اين قولي است كه منتقدين و اهالي هنر هفتم بر آن متفقند . بازيهاي درخشان و زيرپوستي ، موفقيت در ارائه نقش هاي متفاوت و متضاد (از درام گرفته تا كمدي ...) نه تنها منتقدين سينمائي و متخصصين اين هنر را مسحور مي نمايد بلكه در عين حال مردم عادي (كه مخاطبان اصلي سينما هستند) را نيز مجذوب و مفتون خود مي كند . هنرمندي بي بديل و نبوغ شگفت او در خلق شخصيت هاي متفاوت در فيلم ها و سريالهائي همچون: ليلي با من است، آژانس شيشه اي، بيد مجنون، مارمولك و زير تيغ (كه هم اكنون شبهاي سه شنبه از شبكه اول تلويزيون پخش مي شود) … هرگز از يادها و خاطره ها نخواهد رفت، او هنرمند جاودانه ما و سلطان سينماي كشورمان است.

2- پيش از اين« سينا » در شماره 118 (1/7/1385) خود در سلسله نوشته هايي با عنوان « مشاهير ترك استان همدان» مختصري از زندگي نامه، آثار سينمايي و موفقيتهاي هنري استاد پرستويي را تقديم خوانندگان عزيز نمود و حضور ايشان در برنامه « صندلي داغ» شبكه دوم تلويزيون در روز جمعه چهارم اسفند بهانه اي ديگر شد براي نوشتن اين مقال . گرچه كردار و گفتار پرويز پرستوئي در آن برنامه از جهات مختلف قابل دقت و ستايش است و به خصوص صداقت و صميميت و تواضع ذاتي وي و عمق و پرمغزي سخنانش تاثيري مشهود در مخاطبين داشت، اما در اين ميان آنچه بيش از همه اصالت هويت و ايمان به خويش را در چهره اين هنرمند نمودي مضاعف مي بخشيد و كام ها را شيرين نمود آنجا بود كه مجري برنامه صندلي داغ از زادگاه و هويت او پرسيد و استاد پرستوئي با بياني افتخار آميز پاسخ داد كه: « زادگاهم روستاي چارلي است واقع در منطقه مهربان شهرستان كبودرآهنگ استان همدان و ترك هستم.» پاسخي كه با وصف اختصارش، دنيائي از تحليل روانشناختي و جامعه شناختي را در خود دارد ؛ و چقدر فاصله دارد با مشي و رفتار معدودي كه به محض نيل به اندكي سواد و ثروت و شهرت و مقام … از « هويت » خويش فاصله گرفته و «خود» را گم كرده و در گرداب بي هويتي ناشي از الينگي فرو مي روند و بي شك فقط شخصيت هائي همچون پرستوئي هستند كه در ضمير ملتمان هميشه زنده خواهند ماند و كساني از ما كه « خودباختگي » را شرف خود مي پندارند هيچگاه ارزشي در پيشگاه مردمانمان نخواهند داشت .

3- جايگاه والا و ميراث هنري استاد پرستويي در سطح كشوري معلوم است و رسانه هاي مختلف در كشورمان به قدر وسع خويش در تجليل از مقام وي گام برداشته اند ، اما شگفتي در اين است كه چرا مسئولين استاني و راديو و تلويزيون استان و مطبوعات محلي، در حالي كه براي بزرگداشت اين و آن، تلاش مي كنند، مطلب مي نويسند، مراسم بزرگداشت برگزار مي كنند و … در تكريم از استاد پرستوئي ساكت اند !

4- گذشتگانمان گفته اند كه ‌« اگر كسي و جامعه اي خود به پاسداشت و تكريم بزرگانش نپردازند، ديگران نيز چنان نخواهند كرد.» و اين سخن در مورد جامعه ترك استان همدان نيز صادق است. به راستي آيا ما به وظيفه در اين رابطه عمل كرده ايم تا مردممان به خصوص فرزندانمان با افتخار به داشتن بزرگانشان، سرافرازانه در مسير كمال راه بپيمايند؟ آيا به آنها گفته ايم كه شخصيت هاي بزرگي همچون آيت ا… العظمي آخوند ملاحسينقلي شوندي درجزيني رزني ، آيت الحق و العرفان آقا شيخ محمد بهاري ، علامه مجاهد آقا شيخ محمدباقر بهاري ، مصلح بزرگ سيد جمال الدين اسدآبادي، ناصربن علي درگزيني (وزير سلطان مسعود سلجوقي) ، عماد الدين ابوالبركات درگزيني (وزير سلطان مسعود سلجوقي) ، قوام الدين ابوالقاسم بن حسن درگزيني (وزير سلطان سنجر و طغرل بيك سلجوقي)، جلال الدين بن قوام الدين درگزيني (وزير سلطان محمدبن محمود سلجوقي) ، ابوالنجيب الامم شمس الدين درگزيني (وزير سلطان مسعود سلجوقي) ، حسام الدين حسن بن حسين متخلص به سحابي (شاعر دربار امپراتوران ترك عثماني) ، آيت ا… حاج ملاعلي اشرف دمقي (از شاگردان آخوند خراساني)، آيت ا… حاج ميرزاحسن رازيني معروف به حاج ميرزا حسن بزرگ ، ميرزا عبدالكريم راموشاني (شاعر و عالم) ، ابونصر خطيب محمدبن احمد بن موسي سليمان آبادي (از علماي قرن چهارم متولد روستاي سليمان آباد شهرستان بهار) ، آيت ا… شيخ ابراهيم كربلائي ميرزا فامنيني (متوفاي 1350 قمري)، آيت ا… حاج شيخ معراج (متولد روستاي قايش شهرستان رزن)، آيت الله حاج شيخ علي انصاري و آيت ا… حاج شيخ رضا انصاري (هر دو از عرفاي بزرگ و متولد روستاي قره گول كبودرآهنگ) ، ميرزا مهدي خان كردآبادي (شاعر و طنز پرداز متولد روستاي كردآباد كبودرآهنگ) ، آيت الله شيخ علي ماراني ـ مهاجراني (روحاني انقلابي و مشروطه خواه متولد روستاي ماران شهرستان بهار) ، دكتر عباس مهاجراني (مدير مجله الفكر الاسلامي لندن و متولد روستاي ماران شهرستان بهار) ، آيت الله العظمي شيخ عبدالحسين بن علي معروف به شيخ العراقين طهراني (از اعاظم فقها و رجاليون چهاردهم قمري و متولد روستاي نظام آباد درجزين شهرستان رزن كه حاج ميرزا حسين نوري يكي از شاگردان اوست)، آيت الله العظمي آقاميرزا محمد ثابتي (متولد روستاي وهنده شهرستان رزن) ، آيت الله العظمي آخوند ملاعلي معصومي همداني (متولد روستاي وفس رزن)، مجذوب علي شاه كبودرآهنگي (از اعاظم عرفا) ، رياضيدان و اديب مشهور موسي نثري كبودراهنگي ، استاد علي اصغر بهاري موسيقيدان برجسته و استاد كمانچه ( اهل شهر بهار ) و در دوران اخير شخصيت هايي نظير مرحوم جهان پهلوان تختي ، مرجع عاليقدر آيت الله العظمي حسين نوري همداني (متولد شهرستان رزن) ، آيت اله شهيد دكتر محمد مفتح (متولد شهرستان رزن)، مرحوم حجت الاسلام آقا سيد شكراله اصغري (عارف و فقيه نامي و صاحب كتاب سيستم كيفري اسلام وپاسخ به شبهات آن متولد شهر بهار)، دكتر سيد محمد اصغري (وزير اسبق دادگستري، نماينده سابق مردم تهران در مجلس، صاحب آثار فقهي و حقوقي متعدد، استاد دانشگاه تهران، متولد شهر بهار)، دكتر صديقه وسمقي (شاعر و استاد دانشگاه متولد روستاي وسمق شهرستان)، مصطفي رحماندوست (نويسنده و داستان نويس متولد رزن ) و صدها شخصيت علمي، ديني، دانشگاهي و ... ديگر .

متاسفانه بايد گفت ما به وظيفه مان عمل ننموده ايم و چنانكه بايد به شناساندن آثار و مآثر بزرگان ترك استانمان نپرداخته ايم . پس وقت آن است كه به هوش آييم و به اين تكليف عمل نمائيم و الا :

َستُنَبَّئُكَ الَاَّيامُ ما كُنْتَ غَافِلاً
وَ يَأتيكَ بِالاخَبارِ مالَمْ تَزَوَّدوا

5- با توجه به آنچه گذشت شايسته است كه اهل فرهنگ و هنر با همكاري و هماهنگي مسئولين ذيربط منطقه‌ مان (نماينده مردم بهار و كبودراهنگ در مجلس ، فرماندار كبودرآهنگ ، شهردار كبودرآهنگ ، رئيس اداره ارشاد كبودرآهنگ و ... ) مقدمات برگزاري مراسم بزرگداشت مقام هنري و سينمايي استاد پرويز پرستويي را فراهم نمايند و البته اين مراسم بايد در سطحي كشوري كه شايسته منزلت ايشان باشد در شهرستان زادگاهشان يعني كبودرآهنگ برگزار شود و اين ديني است بر عهده تمامي فرهيختگان كه اگر ادا نگردد نسل هاي بعديمان ما را نخواهند بخشيد .


Share/Bookmark

0 Comments:

Post a Comment

<< Home