Thursday, January 28, 2010



آيا باخ اولدوزا باخ، دامدا دوران قيزا باخ.

ترانه هاي مردمي تركي از روستاي ازندريان ملاير- آزربايجان


نوشته زير به قلم محمدرضا شاهسوند، از فصلنامه نجواي فرهنگ. سال چهارم، شماره دوازدهم، تابستان ١٣٨٨. صص-٥٥-٥٣ گرفته شده است. نوشته در باره چند ترانه تركي مردمي از روستاي ازندريان ملاير كه در جنوبي ترين بخش آزربايجان در استان همدان قرار دارد مي باشد. نويسنده در مقابل هر بند تركي آوانگاري آنرا با حروف لاتيني متون فارسي نيز داده است. تنها تغيير داده شده در اين متن از سوي اينجانب تبديل الفباي لاتيني آوانگار متون فارسي به الفباي لاتين تركي است.

مئهران باهارلي




--------------------------------------

ترانه ها و اشعار عاميانه ازندريان ملاير

محمدرضا شاهسوند


فصلنامه نجواي فرهنگ. سال چهارم، شماره دوازدهم، تابستان ١٣٨٨. صص-٥٥-٥٣

در بين روستانشينان ازندريان (Əzәndәryan) و روستاهاي اطراف آن، زبان مردم زبان شعر است. شعرهائي كه سراينده مشخصي ندارند و به مرور زمان مردان و زنان سرد و گرم چشيده، آن را به تكامل رسانده اند. اين شعرها اغلب در قالب چهاربندي (دوبيتي) سروده شده اند اما به نام "بيش بند" (beş bәnd) به معناي پنج بند معروفند. هنگامي كه در يك مراسم از هنرمندان محلي خواسته شود كه اصطلاحا "بير بيش بند سوله" (bir beş sovәlә) يعني يك شعر پنجي بسراي، او در پاسخ مهمانان پنج دوبيتي مي خواند. "سز" (soz) به معناي سخن نغز و "سولماق" (sulәmaq) به معني سرودن نيز معروف است.

آق ايمام آقاشلرهAq imam aqaşlәre
ياشلده يارپاقلرهYâşelde yârpâqlәre
خدا ورسن مرادم Xoda versen moradem
ياندرم چراغلرهYanderem çerâqlәre

برگردان: درختان آق امام، برگهايشان سبز رنگند. اگر خداوند مرادم را بدهد، چراغهايشان را روشن مي كنم. (آق ايمام در معناي تحت اللفظي به معناي "امامزاده سفيد" است كه بنا بر اظهار اهالي ازندريان، در ميان كوههاي اين منطقه مقبره اي سفيد رنگ قرار دارد كه تمامي سنگهاي به كار رفته در سنگ قبر و ديواره هاي آن سفيد است. از اين رو به اين مكان اصطلاحا "آق ايمام" گفته مي شود. بعضيها براي دعا كردن به آن محل مي روند. البته امروزه اين مقبره تخريب شده است).

آق ايمام يولم اوسهAq imam yulem üsә
بازوبند قولم اوسهBazubәnd qulem üsә
خدا ورسن مرادمXodâ versen moradem
بيش قنديل گوزم اوسهBeyeş qәndil guzom üsә

برگردان: آق ايمام بر سر راهم، بازوبند بر بازوانم. (اگر) خداوند مرادم را دهد، پنج قنديل بر چشمانم. (اگر خداوند مرادم را بدهد، پنج قنديلي را كه نذر كرده ام به روي چشم گذاشته و به امامزاده تقديم مي كنم).

آق قويون، قره قويونAq quin qәrә quin
ايلده ورر بير جوت قوزهİldә verer bir cut quze
بيره يسينين روزهBire yәsenin ruze
بيره چوبانين موزهBire çubânin muze

برگردان: گوسفند سفيد، گوسفند سياه. هر سال يك جفت بره مي دهد. يكي روزي صاحبش، يكي مزد چوپانش.

آيه باخ، اولدوزه باخAya bâx olduzә bâx
دامده دورن قزه باخDâmdâ durәn qezә bâx
قز قارداشين المسينQez qârdâşin olmәsen
اوزين چندر بيزه باخUzeyn çondәr bizә bâx

برگردان: به ماه نگاه كن، به ستارگان نگاه كن. به دختري كه بر بام ايستاده نگاه كن. اي دختر برادرت هرگز نميرد. چهره ات را برگردان و به ما نگاه كن.

اغلان، اغلان ناز اغلانOqlan oqlan nâz oqlan
شيرازده بزاز اغلانŞiyrazdә bәzaz oqlan
قلم دواتين گتيرQәlәm dәvatin gәter
من دئينه ياز اوغلانMәn deine yaz oqlan

برگردان: اي پسر، پسر، نازنين پسر. اي پسري كه در شيراز بزازي. قلم و دواتت را بياور و گفته هاي مرا بنويس

بو داغدا جيران گزرBu dâqdә ciyrân gәzәr
ال ايقننه داش ازرƏl әyәqem dâş әzәr
من نه ايلميشم يارهMәn nә eylәmişәm yârә
يار منن كنار گزرYar mәnnәn kenar gәzәr

برگردان: در اين كوه آهو مي گردد، دست و پايش را سنگ مي برد. من چه كرده ام با او، كه او از من جدا مي گردد.

چخدم دام آرسنهÇexdem dâm ârâsenә
باخدم آي پارسنهBaxdem ay pârâsenә
قزل گل غنچه وربQezel gol qonça vereb
يار گيرب آرسنهYâr gireb ârâsenә

برگردان: در ميان بام ايستادم، به هلال ماه نگريستم. گل سرخ غنچه كرده، يارم در ميان آن نشسته.

هاي ننه، هاي ننهHây nәnә hây nәnә
دو چاينه قوي دمهDur çâyne quy dәmә
ايچم گدم خرمنهİçem gedem xәrmәnә
خرمنمير اوزاخدهXәrmәnemir uzâxde
آتم قچه چولاخدهÂtem qeçe çulaxde

برگردان: آي ننه، آي ننه. بلند شو و چاي را دم كن. تا آن را بنوشم و سرخرمن بروم. خرمنگاه دور است و پاي اسبم لنگ است.


Share/Bookmark

0 Comments:

Post a Comment

<< Home