Saturday, October 09, 2010

آداب و رسوم مردم خمیگان شهرستان رزن همدان -

http://advdghki.blogfa.com/

عروسیها


از زمانی که من به یاد دارم، قاعده عروسی کردن در روستای خمیگان به ترتیب زیر بود. اولا دختر همانند فرهنگ همه مردم ایران نقش زیادی در انتخاب نداشت و فقط می توانست اگر از ازدواج با پسری راضی نیست مخالفت کند. گاهی اگر مخالفت هم می کرد تحت فشارهای مختلف ناگزیر بود ازدواج را بپذیرد. چندین مورد از این نوع ازدواجها وجود داشت، دختر حتی سالها بعد از ازدواج از منزل شوهر فرار می کرد و ماهها در منزل پدرش بود ولی چاره دیگری نداشت و باید دوباره بازمی گشت. وقتی پسر جوانی به سن بلوغ و ازدواج می رسید، دختر دلخواه خود را پیدا می کرد و غالبا با مادر در رابطه با ازدواج با وی صحبت می کرد. مادرها خودشان هم در یافتن دختر برای پسرشان دخالت زیادی داشتند. خلاصه وقتی که پذیرفته می شد، ابتدا با خانواده دختر صحبتی می کردند و با پذیرش آنها موافقتهای اولیه گرفته می شد، صحبتهای اولیه هم انجام می گرفت و قرار های رسمی خواستگاری گذاشته می شد. در مراسم خواستگاری که معمولا شبی انجام می گرفت معمولا نزدیکان حداقل عمو، دایی، خاله و عمه و ریش سفیدان و بزرگان دو طرف دعوت می شدند. در این جلسه راجع به موارد مختلف صحبت می شد. مهریه یا کبین، باشلوق، خرج، جهیزیه وقت عروسی، و..... مهریه ها در زمان کودکی ما خیلی زیاد نبود. مثلا ۱۰۰ تومان یا ۲۰۰ تومان. باشلوق هم به همین ترتیب. خرج معمولا یک یا دو گونی بزرگ آرد، یک گوسفند، مقداری برنج، مقداری روغن، و... بود که در مجلس طرف عروس صرف مهمانیها می شد. باشلوق هم مقداری پول نقد بود که طرف داماد برای هزینه در عروسی به طرف عروس می داد. طرف عروس از جهیزیه فقط یخدانی را که در آن شیرینی، روغن زرد، تخم مرغ، اگیردک، اوفاق( نوعی نان لواش محلی زرد پخته شده باشیر و تخم مرغ) گردو، آجیل و .... تهیه می کرد و باقی جهیزیه به عهده داماد بود. علاوه بر این طرف عروس برای داماد یک دست لباس کامل، ساعت، حلقه عروسی، یک یا دودست لباس زیر، ساک، کیف پول، حوله و وسایل حمام و.... می خرید.

مجلس خواستگاری مجلسی بود که در آن معمولا بزرگان دو طرف در عرصه حرف جولانهایی می دادند. طرف عروس بالا می گرفت و طرف داماد تلاش می کرد که پایین بیاورد و متعادل شود و بالاخره بزرگ ها به توافق می رسیدند و همه توافقات نوشته می شد. بعد از آن دو طرف می رفتند تا خودشان را برای مراسم عروسی آماده کنند. عروسیها معمولا در فصل پاییز یا زمستان انجام می شد و عروسی در بهار و تابستان خیلی نادر انجام می گرفت. در دوره نامزدی اگر عیدی پیش می آمد، عروس و یا داماد با شال قرمز بالای پشت بام نزدیکانش می رفت و از روزن بام یک طرف شال را پایین می انداخت و به شالش پول یا چیز باارزش دیگری می بستند. همان قاعده ای که مرحوم شهریارهم از آن یاد می کند. آی نه گوزل قایدا دی شال ساللاماق، بی شالینا بایراملوقین باغلاماق.

اولین مرحله کار در شروع مراسم عروسی خرج چیکمک یا خرج کشیدن بود. یعنی طرف داماد خرج را آماده می کرد و بعد از هماهنگی زمان عروسی با طرف عروس اطلاع می داد که بزرگان آنها بروند و خرج را مطابق توافقات از منزل داماد به منزل عروس بیاورند. خرج که می آمد دو طرف عروسی برای درست کردن ذغال مورد نیاز در عروسی کوره ذغال درست می کردند و دود راه می انداختند.

عروسی بیشتر در منزل داماد بود و در طرف عروس کم رنگ تر بر گزار می شد. عروسیها سه روز طول می کشید. یک روز قوما صالاح بود یعنی فامیل ها برای شام دعوت می شدند. روز بعد صالاح عمومی بود که همه خانواده های روستا ظهر ناهار، شب شام و روز بعد ناهار دعوت می شدند. سرپرست خانوده ها مرد و زن دعوت می شدند. کسی که مردم را دعوت می کرد معمولا حمام چی روستا بود به اسم پسرها را پهلوی داماد برای شام و ناهار فرا می خواند. همه اقوام معمولا با خانواده دعوت می شدند. بعد از آخرین وعده غذا که عروس را آورده بودند شیرینی می انداختند و عروسی خاتمه پیدا می کرد. اما همان شب هم اقوام برای شام دعوت می شدند.

- اوغلان یغدی

- کرکن شامو

- حنا آپارماق

- حنا قاپماق

- حمام رفتن داماد

- کورکن پالتارو آپارماقو گیدیرماق

- نار آتماق

- عروس آوردن،

جزئیات مراسم خیلی مفصل است که بعدا می نویسم.

- عروس آوردن ( عروس را همواره با اسب می آوردند) آن وقتهایی که من به یاد دارم مرحوم مشهدی تقی پدر حاجی حسین آقا اسبی داشت که معمولا با آن اسب عروسها را می آوردند. به هنگام آمدن عروس به منزل داماد یکی از محرم های وی دست اورا می گرفتند که از اسب نیافتد. وقتی عروس به جلوی منزل داماد می رسید داماد پالتوی بر دوش به همراه ساقدوش و سولدوش و جوانان دیگر همراهش بالای پشت بام می رفت و یک انار یک، شاخه نبات و یک پرتقال از بالای سر عروس پرتاب می کرد. به هنگام آمدن عروس از منزل پدرش به منزل داماد غالبا درویش در مدح پیامبر، امام علی و سایر ائمه می خواند. ساز ودهل هم جای خودش را داشت. غالبا چوگورچی محمد حسن رزنی چوگور می زد و می خواند. تولان گل قادای آلام، تاقالا قیز قادای آلام.

وقتی عروس می خواست از اسب پیاده شود، یک کرسی زیر پایش می گذاشتند واو پیاده می شد. سپس پدر داماد اجازه می داد که عروس وارد شود. او را از زیر قرآن عبور می دادند، جلوی صورتش که با شال قرمز پوشیده بود، آینه می گرفتند، از بالای سرش سکه، نقل، پرتاب می کردند و شادی و هلهله کنان عروس را به اتاقش می بردند.

بازیهای ما در روستای خمیگان

عناوین بعضی از معروف ترین بازیهای ما در روستا به شرح ذیل بود. البته هریک از این بازیها شرح و تفصیلی دارد که در سر فرصت قابل عرضه هستند. اما باید خاطر نشان کنم که این بازیها در حقیقت به جای ورزشهای کنونی بودند که در آن زمانها زیاد رایج نبود و بخوبی ورزیدگی لازم را در جوانها ایجاد می کرد. گاهی مسابقات الاغ سواری، کشتیهای محلی و .....هم بود ولی این بازیها رایج تر بودند. بعد از این که فوتبال به روستا راه یافت این بازیها، حتی قمار هم که نوعی بازی با برد و باخت محسوب می شد بتدریج برچیده شدند.

۱- آتولما قریش:

۲- اوستان دیدی:

۳- گیزلن پاج:

۴- سالام:

۵- ده بیست:

۶- مرتع:

۷- ملا کولا ویردی:

۸- چلیک:

۹- برج درست کردن:

۱۰- حامام بیت بیت:

۱۱- چیک چیک

۱۲- گوزو باغلوجا

۱۳- شاه وزیر

۱۴- دوز - سه سنگی، ۱۲ سنگی، ۱۸ سنگی


Share/Bookmark

0 Comments:

Post a Comment

<< Home