Wednesday, November 26, 2008

توي سركه ن (تويسركان)، ريشه شناسي و وجه تسميه آن



توي سركه نToysәrkәn
تويسركان


نامهاي تركي شهرها و اماكن جغرافيائي آزربايجان و ايران، ريشه شناسي و وجه تسميه آنها

مهران بهاري

سه شنبه، بيست و پنجم نوامبر- ٢٠٠٨
توزگون، اولو سويوق آيي، سيچان ايلي
Tozgün, Ulusoyuq ayı, Siçan ili

http://toponimler.blogspot.com/


توي سركه نToysәrkәn
تويسركان


شهرستان توي سركه ن (تويسركان) در استان همدان قرار داشته و بخشهائي از جنوبي ترين مناطق آزربايجان را شامل مي شود. اين شهرستان از شمال به شهرستانهاي آزربايجاني همدان و اسد آباد و شهرستان بهار، از مشرق به شهرستان ملاير، از مغرب به كنگاور از استان كرمانشاهان و از جنوب به شهرستان نهاوند محدود مي باشد. شهرستان تويسرکان در دره هاي دامنه جنوب باختري کوه الوند واقع است و شعبه هاي مختلف اين کوه از هر سمت شهرستان تويسرکان را فراگرفته است. بلند ترين نقطه اين شهرستان قله الوند با ارتفاع ٣٥٧٤ متر است كه فصل مشترك اين شهرستان و شهرستان همدان است.

وجه تسميه

نام شهر توي سركه ن (تويسركان) از دو بخش "تويToy " و "سركه نSәrkәn " (سرکان) تشکيل شده است. در گذشته "توي" و "سركان" نام دو قصبه بزرگ نزديك به هم بوده است. قصبه "سركان" به فاصله ١٠ كيلومتري شمال غرب "تويسركان" هنوز پا بر جاست. اين شهر پس از حمله مغول اهميت خود را از دست داد و مردم آن به قصبه "توي" روي آوردند و به تدريج آنجا را آباد كردند. تويسركان فعلي همان قصبه "توي" قديمي است. توي از شهرهاي باستاني بوده و در دامنه كوه الوند واقع است. در حال حاضر قصبه "سرکان"، همان "سرکان" ناميده مي شود ولي "توي"، نام جديد "تويسركان" حاصل از تركيب دو كلمه "توي" و "سركان" را به خود گرفته است. ماخذ معتبري كه نشان دهد دقيقا از چه تاريخي نام "توي" به "تويسركان" تبديل شده در دست نيست، اما كتبي از دوره صفويه موجود است كه مولفين و مصنفين آنها شهرت تويسركاني دارند.

در لغتنامه دهخدا ذيل "سرکان"گفته مي شود: "موضعي است معروف قريب به همدان، خوش آب و هوا، نزديک به قريه "توي" و هر دو با يکديگر معروف و منسوب و متعلق به يک حاکم (آنندراج)". في الواقع نيز "توي سركه ن" نام خود را از اسم "سركه ن" از بزرگان ايل تركي آلپاغوت در اين منطقه در دوره دولت تركي آزربايجاني قاراقويونلو گرفته است. پروفسور فاروق سومر در كتاب "نامهاي اشخاص در تاريخ دولتهاي تركي" مي گويد "سركه ن" و يا "سورقان"، نام برادر "قوروقان" (ويا قورقان) از بيگهاي آلپاغوت و والي همدان در دوره قارايوسف و اسكندر ميباشد.

ريشه شناسي

نام شهر تويسركان مركب از كلمه تركي "توي" به معني قرارگاه و شهر به علاوه نام خاص "سركه ن-سركان" مي باشد. "توي سركه ن" (تويسركان) يعني قرارگاه شخصي بنام "سركه ن" (سركان). نام "سركه ن" (سركان) خود كلمه اي تركي و به معني شخص بردبار و صبور است.

تويToy :
توي" اصلا هم به معناي گِل و هم به معناي قرارگاه است. مشابه اين دگرگوني معنايي را در کلمة ديگر ترکي، واژة بالق (همريشه با كلمه پالچيق، بالچق) كه به هم معني گِل و هم شهر است مي توان ديد.

كلمه "توي" كه در نوشته هاي اويغوري به معني شهر نيز به کار رفته، در تركي قديم به معاني كمپ در معني فيزيكي آن، مجموعه اي از چادرها، مردمي كه در اين چادرها زندگي مي كنند، جمعيت و اجتماع، تجمع بزرگ، گردهم آئي بزرگ، شوراي نظامي، و بعدها به معاني مهماني، مهماني عروسي و ... است. توي قاپغينقا تكي بارديلارToy qapğıña tәki bardılar (تا در كمپ سلطنتي رفتند)، كمپ نظامي (خان تويXan Toy –كمپ خاقان). واژه توي در اين عبارت از كتاب دده قورقود نيز بكار رفته است: "قاريلار دؤرت تورلودور: بيريسي سولدوران سوي.ودور. بيريسي تولدوران توي.ودورQarılar dört türlüdür: Birisi solduran soyudur, Birisi toldıran toyudur". (ترجمه: زنها چهار نوع اند: يكي نسل را منقرض مي كند، يكي جمعيت را متفرق، ... تولدراماق: متفرق كردن، پراكندن (كلاوسن. بوي تولدرادي- جمعيت متفرق شد). كلمه توي همچنين به معني خاك رس كوزه گري و ساختن كوزه آمده است: توي ائشيجToy eşic (كوزه از خاك رس- خاقاني).

سركه نSәrkәn
سركه ن كه به عنوان اسم شخص نيز بكار رفته، كلمه اي تركي به معاني زير است:

١-سئركه نSerkәn -سركه نSәrkәn : نام خاص به معني شخص بردبار و صبور، از مصدر سئرمك Sermәk: تحمل كردن چيزي، مقاومت و تاب آوردن در مقابل چيزي، اول سئرديOl serdi (او تاب آورد)، سئريپ تورداچي ارSerip turdaçı әr (مردي كه تاب آورده منتظر مي شود)،

٢-نام خاص به معني آگاه، هشيار، به هوش، از مصدر سرگه مه كSәrgәmәk و سرگه نمه ك Sәrgәnmәk، همريشه با نام "سرگه كSәrgәk " به همين معاني.

٣-سرگه نSәrgәn : به معني قسمت مسطح تپه ها، ويترين، شخص خسته و پريشان و...

٤-در زبان تركي كلمه ديگري به شكل سارقانSarqan –سارغانSarğan از مصدر سارماقSarmaq و ساريماقSarımaq و به معني نوعي گياه كه به دور خود و اشيا مي پيچد، گياهي كه در زمين شوره زار مي رويد (سارغان اوتSarğan ot ) و زميني كه اين گياه در آن مي رويد (سارغان يئرSarğan yer ) وجود دارد. ( از آنجائيكه نام سِركان و تويسِركان در زبان مردم با كسره "س" تلفظ مي شود، احتمال آنكه اين نام به اين فرم چهارم باشد بسيار ضعيف است).

ريشه شناسيهاي نادرست

١-در برخي منابع احتمال ارتباط كلمه توي با زبان اقوام غيرآريائي ساكن در منطقه پيش از دوره مادها مطرح شده است: "در برخي نواحي ايران محل‌هايي به نام "توي" هست، براي اين‌كه اشتباهي رخ ندهد در هر جا چنين محلي باشد به ‌نام نزديکترين محل به آن خوانده مي‌شود؛ مانند توي دروار در دامغان) كه نزديک به قريه دربار است) و توي كازرون و اين توي چون در يک فرسنگي سركان است به تويسركان مشهور است. اين "توي" احتمالا با زبان قومي كه پيش از مادها در اين سرزمين مي‌زيسته‌اند، مرتبط است". البته ارتباط كلمه توي با زبان اقوام غيرآريائي قطعي است، اما اين زبان غيرآريائي طبق داده هاي تاريخي همان زبان تركي است.

٢- در برخي از منابع مانند كتاب "وجه تسميه شهرهاي ايران" ادعا مي شود كه سركان كلمه اي ايراني و مركب از سر به علاوه گان است: "در زبان لري كه گويش غالب مردم اين منطقه است و بسياري از زبان‌هاي ايراني كلمه "سر" به معني اشراف و بزرگ و مهتر است و "گان" در زبان پهلوي و لغت فرس باستان به معني جا و مكان آبادانست و قبل از استيلاء اعراب نام بسياري از شهرها و قصبات ايران به گان ختم مي‌شد. پس از تسلط اعراب بر ايران و رواج زبان عرب چون زبان مذكور فاقد حرف "گ" مي باشد در واژه هاي زبان پارسي به جاي حرف (گ) حرف (ك) يا (ج) بكار برده شده است. سركان محل ييلاقي و سكونت اعيان و اشراف و بزرگان شهر رود آوربوده است. به اين ترتيب سرکان ممکن است به معناي محلي باشد كه بزرگان و خوانين در آن سكونت دارند و در واقع تويسركان محل سكونت ييلاقي بزرگان شهر رودآور بوده است". اين تثبيت كه توي سركه ن و يا تويسركان ممكن است به معني محل سكونت ييلاقي بزرگان شهر بوده باشد مقرون به حقيقت است، زيرا در واقع اين محل، "توي سركه ن" يعني قرارگاه حاكمي به نام "سركه ن" بوده است. اما ريشه شناسي كلمه سركه ن كه طبق منابع تاريخي ماخوذ از نام يكي از بيگهاي طائفه تركي آلپاغوت در استان همدان بوده بر اساس "سر" و "گان" ايراني نادرست است (علاوه بر آنكه كلمه موجود در نام اوليه اين شهر، نه "سر" فارسي بلكه "سِر" (سئر) تركي بوده و نيز بر خلاف اين ادعا بسياري از گان`هاي موجود در نامهاي جغرافيائي ايران و آزربايجان، ريشه اورال آلتائي دارند و نه پهلوي-ايراني).

نتيجه

"توي سركه ن"، نام شهر و شهرستاني در استان آزربايجاني همدان است. نام شهر تويسركان مركب از كلمه تركي "توي" به معني قرارگاه، شهر و محل اجتماع به علاوه نام خاص "سركه ن-سركان" مي باشد. "توي سركه ن" (تويسركان) يعني قرارگاه شخصي بنام "سركه ن" (سركان). "سركه ن" كه نام يكي از بيگهاي ايل تركي آلپاغوت در استان همدان در دوره دولت تركي آزربايجاني قاراقويونلو بوده است خود كلمه اي تركي و به معني شخص صبور و بردبار است.


Share/Bookmark

Sunday, November 23, 2008

روستاهاي ترك نشين ملاير



حسن آباد قشلاق - [ psk Hfhn raghr ] - [ ]
آوا : ح َ س َ قِ
نوع لغت : اِخ
فینگلیش :
شرح : دهي است از دهستان آورزمان شهرستان ملاير در 29هزارگزي شمال باختري ملاير و نه هزارگزي باختر راه شوسه ملاير به همدان . جلگه و معتدل است . 213 تن سکنه شيعه ترکي و فارسي زبان دارد. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات ، انگور ديم و شغل اهالي زراعت و صنايع دستي زنان قالي بافي است . (از فرهنگ جغرافيائي ايران ج 5).

زاغه طاسبندي - [ chyi xhsfknd ] - [ ]
آوا : غ َ ب َ
نوع لغت : اِخ
فینگلیش :
شرح : دهي است از دهستان ترک نشين شهرستان ملاير. واقع در 33000 گزي شمال شهر ملاير و 9000گزي خاور راه ملاير به همدان . منطقه کوهستاني ، معتدل و مالاريائي و زبان سکنه آن ترکي و فارسي است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ميباشد. (از فرهنگ جغرافيائي ايران ج 5).


Share/Bookmark

نوشته اي پان ايرانيستي در باره زبان و لهجه هاي رايج در استان همدان آزربايجان



گفتاري در باب گويش همداني (2)

http://kohandezhngo.blogfa.com/post-120.aspx

« گردآوري پگاه مقدم هموند هيئت راهبري انجمن ايران شناسي کهن دژ»



زبان و گويش در مناطق استان:
زبان فارسي : اغلب ساکنان مرکز استان به زبان فارسي تکلم مي کنند

زبان آذري : اغلب ساکنان شمال غرب استان ، به ويژه در شمال و غرب به زبان ترکي سخن مي گويند.

گويش لري و لک : ساکنان ملاير ، نهاوند و سامن به اين گويشها تکلم مي کنند

گويش کردي : اغلب ساکنان شمال غرب و غرب استان که در مجاورت استانهاي کرمانشاه و کردستان قرار دارند به زبان کردي صحبت مي کنند

نژاد
در استان همدان اقوام گوناگوني با آداب و سنن ويژه سکونت دارند که داراي گويشهاي مختلفي مي باشند که عبارتند است از :

ترک ها : در شمال و غرب استان ، به ويژه در شمال و غرب شهرستان همدان ساکن هستند و در 562 روستاي استان سکونت دارند .

لر ولک : اين اقوام در شهرستانهاي ملاير ، نهاوند و بخش سامن در 255 روستا ساکن هستند

کردها : اين قوم در 159 روستا در غرب و شمال غربي و در مجاورت استانهاي کردستان و کرمانشاه سکونت دارند

فارسها : بيشتر ساکنان مرکز استان را تشکيل مي دهند

علل تغيير زبان :

در استان همدان بيشتر اين موضوع به دليل مهاجرت بوده است به طور مثال در 6 کيلو متري شرق شهر همدان روستايي به نام«ابرو» وجود دارد که به دو زبان (لر بختياري و ترکي قشقايي) تکلم مي شود که بختياري هاي آن منطقه کمتر از 200 سال است که از چهارمحال وبختياري به اين منطقه مهاجرت نموده اند و زبان دوم که ترکي قشقايي مي باشد در استان همدان منحصر به فرد بوده و تنها روستايي است که داراي لهجه قشقايي مي باشد از مشخصات بارز دستوري اين گويش استفاده از مصدر "ش" مي باشد .که در زبان ترکي استفاده از آن نادرمي باشد

از نکات جالب توجه ديگر اين است که در اطراف اين روستا و در 2 کيلومتري آن گويشهاي لکي و کردي صحبت مي شود مانند روستاي "خاکو" به زبان لري و کشين به زبان کردي در مورد کيشين لازم است به اين نکته اشاره کنيم که بسياري از ساکنان اين منطقه داراي ظاهري متفاوت همچون قد بلند ،موي بور و چشمان رنگي هستند که خود نشاني از ساکنان اصلي و قديمي آريايي اين منطقه مي باشد .

از سوي ديگر در غرب همدان و در روستاي"گوشالان" به زبان کردي تکلم ميکنند که با زبان هاي کردي ديگر ايران متفاوت است .

در روستا هاي نزديک به سنقر نيز نوعي از ترکي مغولي وجود دارد که در استان همدان بي نظير است

مطابق اسناد تاريخي تا زمان ورود ترکان به ايران هيچ نشانه اي از وجود زبان ترکي در همدان وجود ندارد تا دوران سلجوقيان که بهار يکي از مراکز حکومتي آنها بوده و همين مسئله باعث ترويج زبان ترکي در اين منطقه شده است

در کبودر آهنگ که با بيجار هم مرز است چندين روستاي دو زبانه وجود دارد

کردي همدان بيشتر به کردي کرمانشاه نزديک است

لردي که در ملاير وبخشي از نهاوند وجود دارد با لري خرم آبادي متفاوت مي باشد

ترکي همدان نيز با ترکي آذربايجان کاملاٌ متفاوت است و تا حدودي به ترکي خراسان نزديک است وبيشتر به نظر مي رسد که از زنجان وارد همدان شده است.

زبان ترک هاي منطقه ملاير بيشتر به عشاير قم نزديک است

دراسد آباد چندين زبان فارسي لري،لکي،ترکي و کردي وجود دارد

در بهار هرچه قدر به سمت غرب ميرويم ترکي را با لهجه کردي صحبت مي کنند و واژه هاي کردي در گويش مردم ديده ميشوند

يکي از موارد تاثير گذار بر ترکي صحبت کردن مردم استان به حضور خانها و اجبار آنها باز ميگردد براي نمونه در روستاي شورين به خاطر اين که اربابهاي آن از سه قرن پيش ترک بوده اند مردم نيز به ترکي صحبت ميکنند

ودر بسياري از روستاهاي همدان نام روستا با زبان مردم آن ناحيه هم خواني ندارد

تمام موارد اشاره شده در بالا هر کدام به نحوي نشان دهنده تاثير مهاجرتها و اسکان اقوام مختلف در مناطق گوناگون همدان مي باشد که باعث گرديده تا زبانها و گويشهاي مختلفي در استان تکلم گردد و همه آنها بر همديگر تاثير بگذارند

زبان و گويش در برخي مناطق همدان
زبان وگويش در اسد آباد همدان
زبان فارسي در اسدآباد شکسته و منشعب از زبان سانسکريت ، هند و اروپائي است و کلمات پارسي سره باستان در زبان بومي رايج است. تاثيرات کلمات عربي به علت حمله اعراب و جاگيري اهل کوفه در اين منطقه ، در اين زبان مشهود است. برخي از قوميتهاي ساکن در اين شهرستان خاستگاه نژادي ديگري دارند ، مثلا" نژاد اصلي طايفه قهرماني ها که به طايفه (کخا) معروفند به ايل زرگر اصفهان مي رسد ريشه فتوحي ها نيز به ايل نشينهاي جمهور مي رسد خاستگاه نژادي طايفه صوفيان و سبزه اي ها ترک ، طايفه جمالي ها عرب و طايفه سهرابي ها به گروس مي رسد مجهودي ها در اصل ريشه شيرازي دارند . حيدري ها تماما" از نژاد کرد هستند. ترابيان ها خاستگاه همداني دارند . کردهاي منطقه کليائي نيز دو نوع مي باشند : تعدادي از آنها لرهايي هستند که از منطقه لرستان به اين منطقه مهاجرت کرده و تعداي از آنها کردهاي اصيل منطقه مي باشند. ترکهائي که در روستاي حسام آباد زندگي مي کنند، ريشه اصلي آنها شيرازي است، که در زمان قاجار به خاطر درگيري با حکومت وقت به منطقه اي به نام ناصر آباد بين موسي آباد و حسام آباد وارد شده و تعدادي در کرمانشاه و سنندج پراکنده مي شوند. اين گروه معروف به " شني " هستند که صاحب لشگر بوده و با حکومت مخالفت مي کردند . به عنوان مثال مي توان از روستاي مزرعه بيد نام برد که اصالتا" ترک هستند اما حدود بيست خانوار لر از لرستان به آنجا مهاجرت کرده و تعدادي نيز در قاسم آباد لک لک ، صادق آباد و تازه کن مستقر و پراکنده شده اند واين لرها همگي ترک شدند و عامل ديگر رواج زبان ترکي در اين شهرستان ، نزديکي با روستاهاي بلوک بهار مي باشد که گويش ترکي دارند.تعدادي از روستاهاي اين شهرستان از جمله اهالي روستاهاي خنداب و قاسم آباد به زبان لکي که برخي به اشتباه آن را مخلوطي از کردي و لري مي شناسند ، صحبت مي کنند

زبان و گويش در تويسرکان
زبان مردم شهر تويسرکان و بيشتر بخشها و روستاهاي آن فارسي است که با لهجه خاص خود ادا مي شود. معدودي از ساکنين روستاها به زبانهاي کردي, ترکي و لري نيز تکلم مي کنند. هر چند لهجه محلي در برخي بخشها کمي با يکديگر تفاوت دارد ولي به طور کلي مبناي گويش اکثر مردم اين منطقه متاثر از زبان لري بوده و بسياري از کلمات با لحن و لهجه مصطلح در مناطق لرستان ادا مي شود براي مثال در روستاي کُندر علاوه بر زبان کردي ، به زبان لکي نيز گويش مي کنند .

که تشابه لهجه با توجه به سوابق تاريخي و اشتراک نژادي و مجاورت با لرستان يک امر طبيعي است. لغات زيادي در زبان محلي تويسرکان وجود دارد که ظاهرا خاص زبانهاي محلي اين منطقه است مثل چُتِلي (چمباتمه)، کَپُني (ادا در آوردن)، چَقِ چوق (چانه زدن) و ... تصور بر آن است که اين کلمات سابقه تاريخي زيادي داشته و ريشه در زبان پهلوي ساساني دارد که طي قرون متمادي از گزند حوادث مصون مانده و سينه به سينه حفظ شده است. زيرا چنانکه مي دانيم ايرانيان پس از تسلط اعراب علاقه و تلاش زيادي براي حفظ زبان اجدادي خود به کار مي برده اند و در راستاي اين هدف بسياري از لغات پارسي باستان در محاورات معمولي مردم مناطق مختلف ايران باقي مانده است.

يکي از خصوصيات گويش محلي تويسرکان آن است که در بسياري موارد کلمات و جملات به صورت اختصار تلفظ مي شوند و هنگام تکلم حروفي از وسط کلمه و يا کلماتي از وسط جمله حذف مي شود و تلفظ جمله يا کلمه به صورتي در مي آيد که درک آن را براي افراد غير بومي مشکل مي سازد. مثلا محمد صادق را (مَصاق)، جمله چه مي گويي را (شيمي) و جمله من چه مي دانم را (مَچُم) تلفظ مي کنند.

زبان وگويش در رزن

47/99 درصد جمعيت مذکور به زبان ترکي تکلم مي‌کنند و 53/0 درصد نيز به دو زبان ترکي و کردي (دو زبانه) تکلم دارند.

زبان وگويش درکبودر آهنگ
زبان مردمان اين منطقه غالبا شامل ترکي ، کردي (اقليت) و فارسي است

زبان و گويش درمريانج
بي‌شک چگونگي سخن گفتن اهالي مريانج باز مانده و تغيير يافته گويش پهلوي بوده و ورود واژه‌هاي عربي ترکي و اروپايي به اصالت آن آسيب رسانيده‌است. اما گويش مرگانه‌اي در بين فارسي زبانان همدان واطراف آن مانند دره مراد بيک، علي آباد، ينگجه، سولان، برفين، حصار، ديزج و... منحصر مي‌باشد و از اين حيث نسبت به آنها داراي استقلال است.

طبق مقايسه‌هاي انجام شده مي‌توان گقت که از لحاظ آوايي و لهجه به لري مي‌ماند وشايد اصالتاً لري بوده که در اثر مقتضيات زمان و مکان تغييراتي يافته‌است.

گويش مرگانه‌اي همچنين بيشترين تشابه را در بين فارسي زبانان استان همدان با نهاوندي و تويسرکاني و کمترين را با همداني دارد.

در مريانج هنوز بسياري از واژه‌ها به صورت قديمي خود استعمال مي‌شوند. مانند به کار بردن فتحه (اَ کشيده) در مورد کلماتي که به‌ هاي ملفوظ و غير ملفوظ ختم مي‌شوند و همچنين حذف علامت مفعولي (را) و قرار دادن مصوت د به جاي آن از ويژگي‌هاي بارز گويش مرگانه‌اي مي‌باشد. و در مورد جملاتي که داراي حرف ربط (هم) بوده نيز به همان صورت عمل مي‌شود. مانند:

خانه َ د َ ساختم خسته َ د َ شدم. خانه را ساختم وخسته هم شدم.

شيشه َ د َ اشکست. شيشه هم شکست.

در مواردي که اسم نکره باشد حرف ي َ قبل از د َ قرار مي‌گيرد. مانند: پسره َ ي َ د َ به خدا اِسپردم.

در کلماتي که داراي مصوت (اْ) هستند با مصوت مرکب (اِو) تلفظ مي‌شوند. مانند: اولاد، گوجه، موز، برو،

موارد مذکور و غيره نوعي تفخيم و تلغيظ را در گويش مريانجي‌ها باعث شده‌است که گويشوران آنرا از ديگران متمايز مي‌نمايد.



زبان و گويش در نهاوند
گويش مردم شهر نهاوند، نهاوندي و باقيمانده زبان هاي کهن ايران است امّا گويش‌هاي مختلفي از جمله لري،فارسي، کردي، و لک در اين منطقه تکلم مي‌شود


Share/Bookmark

عدالت بیزیم کند ده قوجا کور بیر کیشیدی



عدالت

http://kourijan.persianblog.ir/

عدالت بیزیم کند ده قوجا کور بیر کیشیدی اوشاقلاری بویوکلر اورگدیلر اونو داشا باسدیلار اودا قاچاندا کور قویویا دوشوب بوغولدی بیرده کی دال یولاغیمزدا انلیک کیرشانسیز گوزل قیزایدی اوزاق بیر کند ده اره وئردیلر سونرا بوشاندی دول قالدی دول قالدی اوزونو بوغدی

ترجمه: عدالت در روستای ما مرد کوری بود بزرگان کودکان راتحریک کردند وآنها او را با سنگ زدند او در حال فرار به چاه کوری افتاد و مرد دیگه اینکه عدالت در کوچه پشتی ما دخترزیبایی بود بدون سرخاب و سفیداب به روستای دوری شوهرش دادند بعدا طلاق گرفت بیوه ماند بیوه ماند تا اینکه خودش را خفه کرد

نویسنده : مصطفی نوروزی


Share/Bookmark

آنا یوردوم



آنا یوردوم

http://kourijan.persianblog.ir/

/یاد ایدیرم کندیمیزین داغلارین /
کوچه لرین باغچه لرین باغلارون/
گورم سنی آغ گونلره چخاسان/
نامرد اولان دشمنلری یخاسان/
زندگانلوخ چتین گلدی خلقینه/
سو توکمدی، نا خوشلارین حلقینه/
اون آلتی شهید سنین باشون اوجاتدی/
ننه لرین جوانلیقدا قوجاتدی/
آنا یوردوم سنین آدین اوجالسین/
جوانلارین ایگیتلرین قوجالسین/

نویسنده : مصطفی نوروزی


Share/Bookmark

روستاهای كوره نگ- کبودر آهنگ



روستاهای كوره نگ- کبودر آهنگ
http://kourijan.persianblog.ir/

Kabodar ahang کبودر آهنگ حاجیلو مهربان سفلی علی صدر داق داق اباد اقبلاغ مرشد حسن اباد بابان قهوردعلیا سراب دولت ابادحاجیلو سرایجوق خبرارخی ساری بلاغ شیخ جراح عظیم دره قلی اباد محموداباد علی صدر کرداباد چورمق قلش باغی /قلیج باغی نورابادحاجیلو قراتلو گزل ابدال پرورق قهوردسفلی اقچه قیه قزلجه پیربادام جین طراقیه رامیشان جگنلو چاله کند راهب دالیچو سولیجه قباق تپه کهنه حصار طراقیه دستجرد ایلان لو خواجه کندی اق تپه قرانقودره کلب حصاری امیراباد انصار حسن تیمور طاسران کلیک گل تپه اورقین کهریزباباحسین سوباشی سبزدشت خالق وردی گمین قلعه کوریجان دارقشلاق الان علیا ویان علی اباد قباق تپه کرد خلعت اباد مخور قطارقویی گنده جین کوهین الان سفلی حاتم اباد جزوان سلیم سرایی روعان داس قلعه کسلانقیه شاوه طاهرلو آق بلاغ عین اباد قورجینه کیتو نواباد کوهین سرداران شیرین سو وصله ایده لو باباخنجر ولی محمد اوچ تپه قادراباد زین اباد پیرانبار اقکند کندتپه سرداراباد عبدالمومن گاوزبان قرخ بلاغ اقبلاغ اق داق واشور احمداباد بشیکتپه اق داش حصارقوجه باغی عبدل اباد اوریاد قراگل باغچه قزلجه ناصراباد شیربرات مهربان علیا اقچلو صفاریز ایستی بلاغ انجیرباغی نگاراباد اکنلو جیغی چهارسوق تقی اباد دولی چهارطاق جیران گچن طاس تپه حسین ابادباباخنجر قوشجه مبارک اباد قطاراغاج باشقورتاران کندبلاغی مسجدین اب مشکین سرخاب اقداش اوزن دره چالو


Share/Bookmark

ترانه تركي كودكانه از لالجين همدان-آزربايجان



ترانه ای کودکانه

http://kourijan.persianblog.ir/

در زمان کودکی ترانه ای کودکانه را می خواندیم که بعی از قسمت های آن را فراموش کرده ام حیف از این که ترانه های محلی و فولکلور شفاهی مردم نابود می شود و جای آن را آهنگ های لوس تلویزیون پر می کند

جوجه جانیم گل گوروم
سورمه دانین ور گوروم


جوجه جانم بیا ببینم
سرمه دانت را بده ببینم

و جوجه جواب می دهد

سورمه دانیم بازار دا
بازار قاپیسی کیلید دی


سرمه دانم در بازار است
در بازار بسته است

کیلید بابام چینیندا
بابام شیروان یولندا


کلید پیش بابام است
بابام در راه شیروان است

شیروان یوله سر به سر
ایچیندا جیران گزر


راه شیروان پیچ و خم دارد
ودر آن آهو می گردد

جیران دوغار بیر اوغلان
آدنی قویار سلیمان


آهو یه پسر می زاید
اسمش را سلیمان می گذارد

سلیمان گدر بیچینه
یخیلر ارخ ایچینه


سلیمان به درو میره
میفته توی جوب

سقلی باتر گل ایچینه
ریش هاش توی گل فرو میره

البته از مطلب فوق را از وبلاگ سیراواند(روستایی در منطقه اسدآباد) نقل کردم واز مناطق د یگر هم شنیده ام که کمی فرق دارد البته کامل هم نیست مثلا درابیات :

کیلید بابام چینیندا
بابام شیروان یولندا

شیروان یوله سر به سر
ایچیندا جیران گزر


به چای شیروان گیلان گفته میشود حتی شاید برایتان جالب باشد که در منطقه شرا(نشر مسلم آباد و...) به چای شیروان کوریجان گفته میشود :

کیلید بابام بلیندا
بابام کوریجان یولندا

کوریجان یوله سر به سر
ایچیندا ماهی گزر


Share/Bookmark

لالجين آزربايجان، پايتخت سفال ايران



پایتخت سفال ایران

http://kourijan.persianblog.ir/

موقعیت جغرافیایی

شهر لالجین در شمال همدان واقع است و به طول جغرافیایی ۴۸ درجه و ۲۸ دقیقه و عرض جغرافیایی ۳۴ درجه و ۵۸ دقیقه قرار گرفته و ارتفاع آن از سطح دریا ۱۷۳۱ متر است. - این شهر که مرکز بخش ۵۵۰۰۰ نفری لالجین است، از همدان بیست کیلومتر و از بهار نه کیلومتر فاصله دارد.

بخش لالجین با وسعت ۵۰۸ کیلومتر مربع در شرق شهرستان بهار واقع شده، از جنوب به شهرستان همدان و از شمال به کبودراهنگ محدود می‌شود و شامل دو دهستان مهاجران و سفالگران است. شهرستان بهار با وسعت 1329 کیلومتر مربع در نیمه شمالی استان واقع شده است. این شهرستان دارای سه شهر به نامهای بهار، لالجین و صالح‌آباد بوده، دارای هفتاد و دو آبادی، دو بخش و پنج دهستان است.

- لالجین دارای نه مسجد است (در سالهای اخیر در جنب یکی از این مساجد به نام مسجد حاج عبداللّه، مسجد جامع ساخته شده‌است). همچنین خاک این دیار مرقد (حدود) صد شهید را در آغوش دارد. همه مردم این شهر بر مذهب تشیعند.

زبان مردم

مردم لالجین همچون بومیان شهرها و روستاهای مجاور (و اکثر نواحی شمال و شمال غربی همدان) به لهجه‌ای خاص از شاخه آذربایجانیِ زبان ترکی سخن می‌گویند که نسبتاًً با گویش مردم آذربایجان متفاوت بوده، از نظر لحن تکلم و لغات مورد استفاده به ترکی قشقاییهای استان فارس و شاهسونهای ساوه و قم نزدیک است.


Share/Bookmark

آشنایی با روستای کوزره از بخش قهاوند شهرستان همدان



آشنایی با روستای کوزره از بخش قهاوند شهرستان همدان

http://kowzareh.blogfa.com/

جمعیت کوزره

جمعیت
طبق سرشماری عمومی سال ۱۳۸۵ روستای کوزره به عنوان بزرگترین روستای بخش قهاوند دارای ۴۹۵ خانوار و ۲۱۴۰ نفر جمعیت است که تعداد ۱۴۵۱ نفر از این جمعیت باسواد و بقیه بی‌سواد و كم‌سواد هستند.[2] مردم روستا به زبان شيرين تركى تكلم مى كنند.كوزره يكی بزرگترين روستاهای شهرستان قهاوند است.اين روستا در زمان جنگ تحميلی برای صيانت ازخاك ميهن اسلامی سه شهيد سرافراز ودهها جانباز تقديم انقلاب اسلامی نموده است.پيرترين فرد روستا كه بيش از 100 سال سن داشت آقای مشهدی حسن فلاح بود كه در سال 1386 دارفانی را وداع گفت.بعداز وی مسن ترين فرد درحال حاضر آقای كربلايی عبدالله زارعی است كه حدود 90 سال سن دارد.


Share/Bookmark

ضرب المثلهاي تركي از روستاي توركمان ملاير- استان همدان آزربايجان



ضرب المثلهاي تركي از روستاي توركمان ملاير- استان همدان آزربايجان

http://hemedan-az.blogspot.com/


http://torkman.iranblog.com/?mode=SubjectedArchive&id=53667



اسنه ماغ اسنه ماغي گتيرر واي سامانليق داشينا
كؤر توددوغون بوراخماز
قوچ ايت دايي سينا چكر،خاتون قيز خالاسينا
دينسيزين كي ايمانسيزدي
اولمه اششكيم يونجا بيتينجه
بوشلي بوشلونون ساغليغين ايستر
مالين بك ساخلا قونشون اوري توتما
چولمك ديغيرلانار دوواغين تاپار
اصيل ايتمز ياغ ايئيمز
مال گئدر بير ياناايمان گئدر مين يانا
دالدان آتان داش تؤپوغا دئير
سؤز سؤزي گتيرر آرشين بئزي
چك زحمت گؤر لذت

چؤخ دولانان چؤخ بولر (چؤخ دولانان تؤپوغاداش دئير)
دوه اوينوياندا قار ياغار
نانجيبه چالاسييا گئتمه
اششك ساتان كؤششك آلانماز
قونشي پايي ياخچيدي بير گون سنده بير گون منده
قونشي قونشويا باخار جانيني اودا ياخار
خؤروز يؤخويدي سحر آچيلميردي؟
جوجه ني پائيزدا ساناللار
ياغ يؤغوتداندي، يؤغوت ياغدان
گلين اؤينويانماز ديئراوتاق ايريدي
موساهيبين باب ائيله، گؤرن دئسين هابئيله
قارا قارقانين بالاسي اؤزونه شيريندي
ايگنه هاميني بئزر اؤزي لوت گئزر
كردالي كردارين ئيئر، كردارسيزلار كؤينك گيرر
حالوا حالوا دئمگيلن اغيز شيرين اؤلماز
چيراخ اوز دوره سينه ايشيق سالار
دلي دلييه باخار، چوماغين ايري توتار
دلييه يئل وئر الينه بئل وئر
سوزي آت يئره صاحابي گؤتورر
سوزي باجان دئمه باجين باجيسي وار
كار ائشيتمز اويدورار
آج تويوخ يوخيسندا داري گورر
دالدان آتيلان داش توپوخدان دئيير
اوركن نه قدر اوزون اولسا دا دوغاناقدان كئچر
ايت هورر كاروان كئچر
ال الي يووار الده اوزو
دوز يولون يئريه بيلمير شخمليقدا شلتاق آتر
قاشيني قائيران دئيردي ووردي گوزيني چيخاردي
بيچاق دسته سيني كسمز
ايلان هر يئرده ايري گئتسه اوز يوواسينا دوز گئدر
-كچل باخار گوزگيه آديني قويار اوزگيه
دووه اوينياندا قار ياغار
پيشيگين آغيزي اته چاتماز دئير منداردي
بير ساعتدي تنبكي يانير الان دئير نه توستيسيدي
باغدا اريك واريدي سلام عليك واريدي باغدان اريك كوتاردي سلام عليك كوتاردي
گلين اوينيابيلمز دئير اتاق ايريدي
گلين اوجاقا گلر
قوناق قوناقي ايسته مز ائو ييه سي هر اكيسيني
تزه يونجا ائششگه باش آغريسي گتيرر
سره دن قالان قوتور اولار
ائل گوجي سئل گوجي
درمانچي آجينان اولير كووزه (درمانچينين سهمي ) گوتيرمير
خياطين اگر اينه سينن ساپي ائتمه سيدي گونده اون دست كت شلوار تيكردي
كچلين آديني قوياللار زلفعلي كورين آديني قوياللار نورعلي
كور توتديقيني بور آخماز
اوجوزدي اتين شورباسي اولماز
الله ايكي يومروغو بير باشا وورماز
بوننان فاتيا تومان اولماز
سو آخيب يولون تاپار
قازان هللنيب قاپاغين تاپار
قازان قازان ديير ديبين قارادي
ايگيد اوغلان داييسينا چئكر خانم قيز خالاسينا
مثلده معرفت اولماز
هم خداني ايستير هم خرماني
ايش گورديرنيندي گورنين دگير
ايري اوتيراق دوز دانيشاق
دلي قوييا بير داش آتار يوز آغيلي چيخاردابيلمز
تولا ايتدن ده موندار اولار
يئر برك اولاندا اوكوز اوكوزدن اينجيير
ساخلا ساماني گلر زاماني
ايت ايتديگين ترك ايتسه ده سومسيكليگين ترك ائتمز
يورقانا بورين ائلنن سورين
كئچينين قوتورو بولاقين گوزينن سو ايچر
يئميشين ياخچيسينس چاققال يئير
جوجه ني پائيز آخيرنده سايياللا
چادراسيزديخدان ائوده قاليبدي
جالانان سو بير داها كوزيه قايتماز
جوجه يومرتادان چيخار قابيقيني بئگنمز
دوز يئيب دوز قابيني سيندرمازلار
صبريله قوورادان حلوا پيشر
ايله بيل آغزينا قويوت آتيبدير
ياخاما سانجاق ساچميبسان كي
كورا نه گئجه نه گوندوز
دونياني بوغدا توتسا دا كهليگين روزيسي چينقيلدير
ادام اومدوغو يئردن كوسر
دردلي دئينگن اولار
باشدا آغيل اولماسا بدن عذابدا اولار
ائل اوز دليسيني بورآخماز
چراغ ديبينه ايشيق سالماز
خالقا ايت هورسه بيزه چاققال هورر
گونشيا اومود اولان شامسيز قالار
جواهر جيندا آراسيندا اولار
بونون ايپينين اوستينه اودون يغماق اولماز
ده وه اویناسا قار یاغار
ده وه نی آپاران ائششکدیر
ده وه ده ن بیر قیل دا غنیمتدیر
ده وه نی ایتیریب کرششه یی آختاریر
ده نی ساتان ائششک آلابیلمه ز
ده وه نین آیاغی آلتیندا قاریشقا ازیلمه ز
ده وه چینه ن قوهوم اولانین دروازاسی گن گرک
ده وه نی چؤمچه ینه ن سووارمازلار
گئجه گئدر گونوز گلر
گئجه سول یاتان سحر سول دورار
گئجه نین خئیریندن گونوزون شری یاخجیدیر
گئجه سیلاحلی گونوز کولاهلی گرک
گئجه گونوزوموز بیر اولوب
کاسیب گئیسه دییه رلر هاردان تاپدین، دولتدی گئیسه دییه رلر مبارکدیر
کاسیبین گونو ایتین گونو
کاسیب پول تاپسا دا یئر تاپماز
کاسیبین دوواری آلچاق اولار
کاسیبین گؤزو توخ اولار
کاسیبین سؤزو ، یورغونون گؤزو
کاسیبی ده وه اوستونده بووه سانجار
کاسیبین بیر اوغلو اولدو اونوندا بوینو ایری اولدو
کاسیبا قول اول وارلییا اوغول اولما
کاسیب اوشاغی گؤرمه میش بالاسی اولمویاسان
ائششه ک هارا دوشک هارا
همدان اوزاخ کردیسیه یوخون
پیچاق اوز دسته سین کسمز
گلین اوینیابیلمیر دییئیر یر ئیریدی
ائششه کی باغلاسان آت یانونا یا خویون گوتورار یا خاصیتین
ال الی یووار، ال ده دؤنه ر اوزو یووار
اؤز مالیم گؤرسه نمیر، اؤزگه مالی آلانیب
آج قارین، آجی آیران
اود دئدیم دیلیم یاندی
ایتین ایاغیندان تیکان چیخاردیر
ایری اوتوراق دوز دانیشاق
اوزو بزه کلی، ایچی تزه کلی
الینه ن سو داممیر
اودا گلمیسن سویا ؟
تویوق نه قدیر کؤکله او قدیرده بوزدومو دارالار
داغدا جئیران گؤرسه دیر
وارلی گئیه نده دییه رلر موبارکدیر، یوخسول گئیه نده دییه رلر هاردان تاپدین
قونشو قونشودان سحر اویانماغی اؤرگه نه ر
هر کیم ائششه ک اولدو سن ده پالانی اول
آتداکی داش دوروب اوسته کی داش دورمور
ائویمدن چیخیر قارنیما گئدیر
آشاغیدا ایله شمیر، یوخاریدا یئر یوخدو
(آت آلمه مي، آخور باغليياو
آت مینه نینی تانیر
آته مینه نونی، دون گيدره نو
آته لن دوشه ر
آج آرم، داش ده ییر
آجنه ايت غرخاوري
آچلمه میش سفره بیر عيبي وار، آچلن سفره نو مين بير
آرپه اکن، بوغدرم
آدامين آلنينا هر نمه يازميشلار، ائله اودور
آغ ايتين، قارا گونه
آغريمايان باشا، دسمال باغلامازلار
آغ توپورجك گؤره نده، اونا خيال ايكى قيرانليقدير
آغ يارما، قارا گون اوچوندور
آغاج گؤره نده، هيز ايت قاچار
آل آپارميش
آبرى باهار گؤي اوتو دئييل كى گئنه گؤيه ره
آبرينى يئميش، حيانى سيچميش
قارا باخت داغلارا چیخسا، داغلاری دومان آلار
قیزیم سنه دئییره م گلینیم سن ائشیت
بؤیوک باشین، بؤیوک بلاسی اولار
قویونو قازان گن قازار، درین قازار، اؤزونه قازار
ساخلا سامانی، گلر زامانی
همیشه شعبان، بیر گون ده رمضان
اغزیندان سود ایسی گلیر
یومورتاسیندان چیخمامیشدان باش یاریر
قونشوم منی یاد ائله سین، بیر ایچی بوش گیردکانلا .
ده وه دن ده بیر قیل غنیمتدیر .
مچیدین قاپیسی آچیقدیر، ایتین اوزونه نه گلیب
کئچل داوا بیلسه، اؤز باشینا یاخار
ضررین یارسیندان قاییتماق، منفعتدیر
نیسیه گیرمه ز کیسییه
گلین اویناماق باشارمیر، دئییر یئر ایریدیر
قیش چیخار، اوزو قارالیق کؤموره قالار
قارا گونون عمرو آز اولار
نفسی ایستی یئردن چیخیر
عجله ایشینه شئیطان قاریشار
هئچ کیم اؤز قاتیغینا تورش دئمه ز
پیچاق اؤز دسته سینی کسمه ز
قورددان قورخان، قویون ساخلاماز
گؤیلو بالیق اتی ایسته یه ن … قویار بوز اوستونه
ال ایتدن مشهوردور
دئیه سن جانین قاشینیر
یا حسن کئچل ، یا کئچل حسن
قارداشلار شاواشدی، آخماخلار ایناندی
خاتین قیز خالاسینا، قوچ ایگیت داییسینا
هوره ن ایت قاپماز
ده وه یه دئدیلر بئلین ایریدیر، دئدی هارام دوزدو ؟
کور الله دان نه ایسته ر ایکی گؤز، بیری ایری بیری دوز
ائششه ییم اؤلمه یونجا بیتینجه ن، یونجام سارالما، توربا تیکینجه ن
ایلان سانجان آلاجا ایپدن قورخار
قوناق قوناغی ایسته مه ز ائو ییه سی هئچ بیریسین
ایلان یئییب اژدها اولوب
دوستوم منی یاد ائله سین، بیر ایچی بوش گیردکانلا
یاغیشدان قورتولوب دولویا دوشدوک
آتی آتین یانیندا باغلاسان همرنگ اولماسا دا همخوی اولار
به ی وئره ن آتین دیشله رینی سایمازلار
یاخینا گلمه اییین گلیر، اوزاغا گئتمه جانیم چیخیر
باخما اوزونون قاراسینا، باخ آنلینین سیتاراسینا
گیر مجنونون گؤزونه باخ لیلینین اوزونه
گؤزل آغا چوخ گؤزلیدی ، بیرده بیر چیچه ک چیخارتدی
اؤلمه ک اگر اؤلمه کدیر، بو نه جان وئرمه کدیر
یئکه باشین یئکه بلاسی اولار
اؤلسون او پیس کی یئرینه یاخجیسی گله جه ک
دئییر تویوغون بیر قیچی وار
اؤزووه بیر اینه باتیر اؤزگویه بیر چووالدیز
سینان قول، بویوندان آسلانار
ائله یئرده یاتماز آلتینا سو چیخا
چؤمچه اشدان ایستی اولوب
خلیفه کیسه سیندن باغیشلیر
تولکویه دئدیلر شاهیدین کیمدی ؟ دئدی قویروغوم
پیچاق ویرسان قانی چیخماز
بؤرکووی قوی قاباغیوا
سنین کیمی دوستو اولانا دشمن لازیم دئییل
کیمسه آتاسی اؤلن قدر یاسلی دئییل
آج تویوق یاتار یوخودا داری گؤره ر
لالین دیلینی آناسی بیلر
سینان قول بویوندان آسلانار


Share/Bookmark

وبلاگ ترکمان برای معرفی يکی از روستاهای زيبای استان همدان




وبلاگ ترکمان برای معرفی يکی از روستاهای زيبای استان همدان ايجاد شده است نويسندگان وبلاگ ضمن معرفی روستا و آداب و رسوم اهالی آن مطالب مفيدی را درباره باغداری زنبورداری پرورش ماهی و غيره ....

http://torkman.iranblog.com/

موقعيت جغرافيايي روستا


روستاي دانش دوست و زيباي تركمان (منگاوي سابق) در دهستان ترك غربي -بخش جوكار- شهرستان ملاير - استان همدان واقع شده است از شرق با روستاهاي الفاوت و قديمي ، از جنوب با روستا هاي مكربي و دهنو اسد الله خان (ينگي كند )‌ از جنوب شرقي با روستاي زمان آباد از غرب با روستاي ازرانفود و از شمال با روستاي قلي كندي هم مرز مي باشد فاصله روستا تا جاده اصلي 7/4 كيلومتر و فاصله آن با شهر همدان 34 كيلومتر مي باشد .


به گفته بعضي از پير مردان ده بناي اوليۀ روستا در حدود 200 سال پيش توسط فردي به نام « حاج نظر » پايه گذاري شده است درحاليكه نمونه هاي زيادي از سفالينه ها و قبور متعلق به مسلمانان كه جهت همه آنها رو به قبله است و در زمان هاي پيشين مي زيسته اند در محوطه امامزاده نقي ( رض) و جنگلهاي ياسگرد روستا كشف گرديده و مي شود كه اين نشان از قدمت ديرينه اين روستا دارد .


جمعيت ، زبان و مذهب


بر اساس سر شماري عمومي سال 1385 روستاي تركمان داراي 459 خانوار 1934 نفر جمعيت مي باشد كه 1016 نفر آن مرد و 918 نفر زن و تعداد مردان روستا 10 % بيشتر از زنان آن مي باشد . همه اهالي روستا به زبان تركي تكلم نموده وداراي مذهب شيعه اثني عشري مي باشند .


1303 نفر از اهالي روستا باسواد بوده كه 743 نفر از افراد با سواد را مردان و 560 نفر آن را زنان تشكيل مي دهند .


نام خانوادگي بيش از هفتاد درصد مردم روستا تركمان و مابقي به ترتيب موسوي ،‌ يونسي ، شعبانلو ، مولايي ، گرجي ، اسماعيلي ،‌اصلاني ،‌بافراني،‌كريمي ، نوري ،مهري ، آخوندي و ... مي باشد .


مردم روستا علاقه عجيبي به انتخاب نامهاي مذهبي مانند محمد ، علي ، حسن ، حسين ، امير حسين ، مهدي ، امير مهدي ، رضا ، عبد الرضا ، محمد رضا ،‌عليرضا ، موسي ، عيسي ، صادق ،‌ علي اكبر ، علي اصغر ، روح الله ، عبد الله ، اسد الله ، عباس ، ابو الفضل ، حميد ، سعيد ، وحيد ، مجيد براي پسران و فاطمه ، زهرا ، زينب ،‌خديجه ، نرگس ، حميده ، وجيهه ،‌ معصومه ، سميه و ... براي دختران متولد شده خود دارند . به صورتي كه نامهاي فوق بيشترين سهم را به خود اختصاص داده است .


آموزش در روستا


آموزش از قديم الايام در روستا به صورت سنتي رونق داشته به گونه اي كه كودكان ، جوانان و نوجوانان روستا در فصل زمستان و بيكاري كشاورزان جهت شركت و حضور در مكتب خانه كه يكي از اداره كنندگان آن مرحوم شيخ ميرزا علي بوده شور و اشتياق فراواني از خود نشان مي دادند . در مكتب خانه ها علاوه بر آموزش حروف الفبا و عم جزء جوانان با كتابهايي نظير بوستان و گلستان سعدي و كتاب جوهري آشنا مي شدند و به جرأت مي توان گفت گلستان خواني در آن زمان يكي از كارهاي روز مره مردم روستا به هنگام نشستن بر دور كرسي هاي گرم زمستاني بوده است .


روستاي تركمان داراي سه باب مدرسه ابتدايي شهيد باهنر ، مدرسه راهنمايي پسرانه فردوسي و مدرسه راهنمايي دخترانه كرامت مي باشد كه در آن بالغ بر 400 نفر دانش آموز دختر و پسر مشغول به تحصيل مي باشند دانش آموزان تركماني پس از اتمام تحصيلات دوران راهنمايي ، جهت ادامه تحصيل به روستاهاي الفاوت و بخش جوكار يا شهرستان همدان عزيمت مي نمايند .


مراكز تفريحي


به طور كلي مي توان خود روستا ها را به دليل داشتن محيطي آرام و خرم و پاكيزه از مراكز تفريحي شمرد كه در اين ميان روستاي تركمان نيز با داشتن چشم انداز هاي طبيعي بكر و دست نخورده و همچنين باغات سرسبز با درختان كهنسال و كوههاي استوار و هواي خنك و دلپذير در فصول بهار و تابستان مأمن و پناهگاه خستگاني است كه از دود و آلودگي و سر و صداي شهر ها به آن پناه مي برند .


جنگل هاي قديم خان بلاغي ، ياسگرد ، دربند ، گودانه جار ، كيلي (كلبه ) از اين مكانها ي تفريحي مي باشند .


Share/Bookmark

خونچا چيخارتماق [خمچه چاغاتماخ-حنا بندان] در ملایر



خونچا چيخارتماق [خمچه چاغاتماخ-حنا بندان] در ملایر

ایران صدا: خمچه چاغاتماخ همان جهازبران است و بعد نوبت به گلین گترماخ یا همان عروس بران می رسد. مهمان برنامه فرهنگ مردم هستید در مراسم انار زنی در ملایر، بفرمایید خوش آمدید ./ گروه فرهنگ و ادب و هنر

بشنوید...

http://www.iranseda.ir/showFullItem/?r=34524


Share/Bookmark

Tuesday, November 18, 2008

خرقان (قاراقان)، ريشه شناسي و وجه تسميه آن



قاراقانQaraqan
خرقان- قره قان


نامهاي تركي شهرها و اماكن جغرافيائي آزربايجان و ايران، ريشه شناسي و وجه تسميه آنها

مهران بهاري

دوشنبه، ١٧ نوامبر- ٢٠٠٨
باشگون، اولو سويوق آيي، سيچان ايلي
Başgün, Ulusoyuq ayı, Siçan ili

http://toponimler.blogspot.com/


قاراقانQaraqan
خرقان- قره قان


قاراقان (خرقان) منطقه اي وسيع از آزربايجان جنوبي است كه در راستاي سياستهاي آزربايجان زدائي، بين استانهاي آزربايجاني همدان، مركزي و قزوين تجزيه شده است. امروز بخشي از آن كه در شهرستان رزن استان همدان قرار دارد "دهستان خرقان"؛ بخشي از آن كه در استان قزوين قرار دارد "خرقان شرقي" و "خرقان غربي"؛ و بخشي از آن كه در شهرستان ساوه استان مركزي قرار دارد "بخش خرقان" ناميده مي شود. قسمتي از اراضي خرقان از رودهاي خررود و کلنجين و آوه و رودک و قسمت عمده بوسيله چشمه سارهاي متعدد مشروب ميشود. سرزمين خرقان در مجموع ناحيه ايست كوهستاني كه دو سلسله جبال معروف آن يكي "خرقان داغ" در حد فاصل خرقان و دهستان درجزين و خلجستان ساوه و ديگري رامند ميان خرقان و رامند و دهستان زهرا قرار دارند. سلسله خرقان داغ در طول منطقه‌اي كه در داخل آن واقع است در هر محل بنامي خوانده مي‌شود. دو گردنه معروف اين سلسله كوه يكي "سلطان بلاغ" و ديگري "آوه" نام دارد. در گذشته (و امروز؟) کوههاي خرقان ييلاق ايلات ترك شاهسئوه ن بغدادي بوده است.

دهستان خرقان: در قسمت جنوب غربي قزوين قرار دارد و از شمال به رودخانه خررود و دهاتي از دهستانهاي دودانگه، نواحي افشاريه، زهرا و .... استان آزربايجاني قزوين، از شرق به دهستان خلجستان شهرستان آزربايجاني ساوه، از جنوب قسمتي به دهستان درجزين استان آزربايجاني همدان و از مغرب به ناحيه خمسه استان آزربايجاني زنجان محصور است. در معجم البلدان آمده است: "خرقان نام قريتي از قراي همدان که بعدها از مضافات قزوين شده است". اين همان خرقان نزديک قزوين است که به نام سه طائفه عمده ناحيه، به سه بلوک خرقان افشار [آوشار]، خرقان بکشلو [بكيشلي] و خرقان قتلو [قوتلو] تقسيم ميشده است. در حال حاضر جاده آسفالته قزوين ـ همدان، دهستان خرقان را به دو قسمت شرقي و غربي تقسيم مي‌نمايد. مركز بخش خرقان غربي "آوه" (نك. آبا-آوه) است كه در ١١٠ كيلومتري جنوب قزوين بر سر راه قزوين ـ همدان قرار دارد. مركز خرقان شرقي، قصبه كلنجين است كه در ٢٤ كيلو متري شرق آوه قرار دارد. كلنجين در گذشته اعتبار بيشتري داشته و مركز تمامي خرقان بشمار ميرفته است.

نامهاي جغرافيائي مشابه:

به نام خرقان در سرتاسر آزربايجان برخورد مي شود. علاوه بر ناحيه خرقان، در بخش آوج استان آزربايجاني قزوين برج‌هاي دوقلوي مشهوري بنام برجهاي خرقان كه شاهكار معماري تركي دوره سلجوقي مي باشند وجود دارند. با اين نام همچنين در ديگر مناطق ملي تركان ايران، در قاشقاي يورد در جنوب ايران، افشار يورد در شمال شرقي ايران و همچنين در آسياي ميانه نيز مواجه مي شويم:

١-خرقان: "نام شهري بوده به نزديکي تبريز به آزربايجان و اصل آن ده نخيرجان بوده منسوب به نخيرجان صاحب بيت المال کسري" (معجم البلدان).
٢-قاراقان-قاراغان: در سقز، كردستان فعلي (در متون تاريخي دوره اسلامي، شهر ساققيز-سقز شهري در جغرافياي تاريخي آزربايجان شمرده مي شود. نك. ساققيز-سقز).
٣-قاراقانلي، قاراقانلي مامان (ماوي قيشلاق): در ميانه (نك. مويانجي-ميانه).
٤-قره خان: دهي از دهستان زلقي بخش اليگودرز شهرستان بروجرد
٥-ده قره خان: دهي از دهستان گوهر بخش بافت شهرستان سيرجان. در شمال باختري بافت. ساکنين آن از طايفه ترك افشار هستند.
٦-خرقان: "نام قريتي در چهار فرسخي بسطام بر راه استرآباد، در دامنه کوه و با درختان ميوه نيکو بوده است. اين شهر در قرون هفتم و هشتم هجري محلي با اهميت بوده و از مزار اکابر، تربت شيخ ابوالحسن خرقاني در آن موضع قرار دارد".
٧-قره خان بندي: دهي از دهستان گرم خان بخش حومه شهرستان بجنورد در شمال خاوري بجنورد و سر راه شوسه بجنورد به قوچان در افشاريورد.
٨-خرقان طويل: دهي از دهستان درزاب بخش حومه شهرستان مشهد واقع در شمال باختري مشهد.
٩-کال قره خان: نام کانالي است به مشهد.
١٠-خرقان: نام قريتي از قراء سمرقند بر هشت فرسنگي آنجا.
١١-خرقان: نام يکي از رودهاي بخارا و نام يکي از روستاهايي بوده که قبل از بناي بخارا بوجود آمده است.

١٢- در نزديكي شهر مراغه آزربايجان، ناحيه اي به اسم "ساروقرغان" كه در دوره امپراتوري تركي آزربايجاني صفويه داراي اهميت بالنسبه بوده و با ناحيه ديگري به نام گاورود حكومت نشين بوده، وجود داشته است. در گذشته در اين ناحيه قلعه اي بنام "ساروقورقان" وجود داشته كه امروز در حوالي آن دهي بنام "ساري قورخان" واقع شده است. به نظر مي رسد هر سه اين نامها يعني "قرغان"، "قورقان" و "قورخان" تلفظهاي گوناگون كلمه تركي "قورقان" بوده و با كلمه "قاراقان" بي ارتباط اند. "قورقانQurqan " كلمه اي تركي است كه براي ناميدن پشته هاي كوچك بر مزارهاي مرسوم در ميان اقوام اوراسيا در ٥ هزار سال پيش و تركان باستان بكار مي رفته است. اين كلمه بعدها معني استحكامات و قلعه و ... را نيز پيدا كرده است (نك. قورقان-گرگان).

ريشه شناسي و وجه تسميه

"خرقان" و "قره قان" كلماتي تركي به معاني زير اند:

١-نوعي از درخت و يا بوته، اقاقي (به تركي همچنين "آغ سالخيم آغاجيAğ Salxım Ağacı " ناميده مي شود)، گل ابريشم. بنا به كاشغري نوعي درخت كوهستاني، بوته بيشه. فرمهاي گوناگون آن قاراقان (قاراخاني، تركي ميانه، تركمني، خلجي)، قاراقانا (تركي ميانه)، كاراگان (قيرقيزي، آلتائي)، قاراغان (قزاقي، باشقوردي، شور)، خاراغان (خاقاسي، تووا-توفالار). اين كلمه تركي در اشكال قاراغانا Qarağana، قاراغونا Qarağuna، قارغانا Qarğana به زبان مغولي وارد شده است (پسوند –غانا، -گنه در زبان مغولي براي ساختن اسم گياهان و حيوانات بكار مي رود: كگورجي گنه =گؤيه رچين تركي، قاييراغانا= مرغ نوروزي)

٢-به معني رود كوچك و يا باريكه آب كوهستاني، معادل Qôroxan قرخان مغولي.

٣-قاراقان و يا قاراخان نام برخي شخصيتهاي تاريخي واقعي و يا افسانه اي ترك بوده است، از جمله پدر اوغوزخان؛ يكي از چهار فرزند چنگيزخان؛ نام خاني مشهور از اويراتها و ... اين نام همچنين در نام نخستين دولت تركي پس از اسلام، يعني دولت قاراخانلي (در متون اسلامي خانيه، قاراخانيه، آل افراسياب، آلپ ايليگ خانلار، آرسلان بوغرا خانلار، ...) برگرفته شده از نام پدر بزرگ ساتوق بوغراخان موسس سلسله قاراخاني نيز مشاهده مي شود.

٤-در تاريخ سياسي و اجتماعي ترك، قاراخان به عنوان لقب و رتبه اي دولتي و ندرتا به معني بزرگ قوم بكار رفته است. در نظام دولتي تركي، قاراخان مقام بلندپايه اي بوده است كه دارنده آن از طبقات پايين مردم و غيراشرافي به حكومت و حاكميت رسيده باشد.

٥-"قاراخان" در ميتولوژي تركي، به معني خداي خدايان و معادل زئوس يونانيان است.

٦-در برخي از نامهاي اماكن جغرافيائي، "قاراقان" را مي توان تركيبي از "قارا" به علاوه پسوند-اسم تركي-اورال آلتائي "-قان-قانا" كه دلالت بر مكان، .... دارد دانست. در زير در باره واحدهاي "قان" و "قارا" به اختصار توضيحاتي داده مي شود:

قان-قانا:
پسوندهاي قانqan و قاناqana و مشتقات آنها (كانkan ، گانgan ، جانcan ، وانvan ، غانğan ، انan ، ... و نيز خاناxana ، خانهxanә ، خنهxәnә ، خوناxona و ....) كه دلالت بر جاي و مكان دارند، به حد وفور در نامهاي جغرافيائي سراسر آزربايجان و ايران بكار رفته اند. ريشه اين پسوندها را مي توان همزمان در زبانهاي گوناگون اورال آلتائي مانند توركي و موغولي، و زبانهاي پروتوتوركي مانند سومري تعقيب نمود. احمد كسروي نيز متوجه وجود همچو پسوند-كلمه اي در نامهاي جغرافي آزربايجان شده بود، اما آنرا به نادرستي پسوند-كلمه اي فارسي-ايراني-آريائي پنداشته بود: "کلمه وان که اينان بر آخر اين شهرها ميگذراند کلمه اي است که در آخر نام هاي آباديها بسيار معروف ميباشد چنانکه در اين نامها: شيروان نخجوان، هفتوان، ايروان، کردوان .... ان، گان، ران، لان، رام که در آخر نامهاي آباديها فراوان مي آيد همه از يک ريشه مي آيد و بمعني شهر يا جاي يا بوم ميباشد". بر خلاف نظر كسروي، نه تنها مرتبط شمردن پسوند-كلمه "قان" تركي در نامهاي جغرافيائي با زبانهاي ايراني، مطلقا نادرست است، بلكه هر نام جغرافيائي كه دارا پي افزوده قان-گان و .... باشد به احتمال بسيار زياد نامي تركي و يا اورال آلتائي است:

الف- قان-قانا در زبان سومري: در زبان سومري كه از سوي برخي از صاحبنظران زباني پروتوتورك شمرده مي شود اسمي با فرمهاي قانا Qana، قانQan و كانKan به معني محل، موضع، مكان، جا؛ جايگاه، چهارچوب، تكيه گاه، گنجه؛ ناحيه، قلمرو، عرصه، منطقه؛ بسته، دسته، قوطي و .... وجود دارد. فرم مصدري آن به معني به پيش راندن و تحمل كردن است. در اين زبان همچنين كلمه اي به شكل قانا Qâna، قانQân و به معني بخشي از مزرعه، قسمتي از خاك، كشتزار، سطح مسطح، واحد سطح، .... شكل موجود است. بي شك بسياري از نامهاي جغرافيائي مختوم به "–قان"، "-گان"، "-جان"، "-وان" و ... در آزربايجان و نواحي مجاور آن، و همچنين محتملا اسامي بسياري از مكانهاي جغرافيائي كه داراي كلمه "خانا" مي باشند (نك. خانا-پيرانشهر، خونا-خلخال)، نامهائي بسيار قديمي مشتق شده از همين ريشه و يا داراي ارتباط با آن مي باشند.

ب-قان در زبان تركي: پسوند ائتنوتوپونيم ساز "-غان-ğan " "-قان-qan "، "-گان-gan "، "-كه ن-kən " نشان دهنده جا، مكان و محلهاي جغرافيائي در زبان توركي است. اين پسوند در زبان موغولي نيز موجود بوده و بويژه پس از عناوين، نام رودخانه و كوهها آورده مي شود. به اين پسوند در توپونيمهاي باستاني مانند كورقان-قورقان (پشته اي كوچك بر مزار مرسوم در ميان اقوام اوراسيا در ٥ هزار سال پيش. بعدها به معني استحكامات و قلعه و ...)، قاديرقان، بارسيغان-بارسقان، قارقان (قاراقان-خرقان، معادل قوراخان مونغولي. رود كوچك، باريكه آب كوهستاني)، قاتقان (خم، انحنا، كج و مورب)، يارقان، يارليقان (از اسامي جزائر درياچه اورميه. محل پرتگاه، كناره دره، شكستهاي كنار رودخانه)، بارقان (زمين سست، محل باتلاقي)، چالاغان (از اسامي جزائر درياچه اورميه. محل زندگي طائفه چالا-چلا از توركان قيپچاق)، اؤتوكه¬ن (به معني محل دعا و نام الهه مكان، فرم اوليه آن "اؤتوك+-كه ن") و ... بكار رفته است. اين پسوند در توپونيمهاي بيشماري در سرتاسر سرزمينهائي كه روزگاري تحت حاكميت اقوام آلتائي، پروتوتورك و تورك بوده اند بويژه در ايران و آزربايجان بيادگار مانده است، از آن جمله اند نامهاي جغرافيائي زير: آزربايجان، بلاسجان-بلاشگان، داخرقان-توفارقان، بيلقان-بايلاقان، مغان-موغان، زنگان-زنجان، سيساقان-سيسجان، كوشگان-جوشقان، يئكه¬ن، شانجان، سدقان (صدقان)، چادگان (چادقان)، چؤهره¬قان، دليجان، انديجان، ديلمقان، نوشيجان، كميجان، ورزقان، گوگان، گرگان-جرجان، واسپورقان، ارزينجان، اوجان، ترجان، مزلقان، چاپاقان-چپقان، جنقان-جنگان، و... گفته شده است كه پسوند "-قان-qan " از طريق قوم و يا اتحاديه اقوام پروتوتورك ساكا به زبان پارتيان و از آنجا به زبانهاي ايراني پيش از اسلام وارد و پس از استيلاي عرب و نفوذ فرهنگ زباني عربي، تبديل به "-جان-can " شده است.

قارا [قرا، قره، خره، خارا]
كلمه "قارا" در زبان تركي (و "خره-خارا"، در زبان مغولي و برخي ديگر از زبانهاي آلتائي و التصاقي باستاني در منطقه) به معني سياه (قاراگئجه) است. علاوه بر آن، اين كلمه در تركيبات گوناگون دلالت بر بديمني (قاراگون، قاراخبر)، ياس (قارا گييمه ك) ، مردمي بودن (قارابودون، قاراخالق)، شدت (قاراقيش) و بزرگي (قاراچئريك: ارتش معظم؛ قاراداياق: گرز بزرگ، قاراگؤز: چشم درشت) دارد. كلمه "خارا" در زبان فارسي در تركيب سنگ خارا، به معني سنگ درشت، نيز همين كلمه تركي است. صفت قارا در نامهاي جغرافيائي و امكنه در اكثر موارد به معني رنگ سياه است. اما اين صفت علاوه بر رنگ سياه، ممكن است كه بسته به مورد، نشان از انبوهي و متراكم بودن (در مورد گياهان و جنگلها، مانند قارااورمان، قاراچيمه ن)، جهت شمال (قارايئل، قارادنيز)، مرتفع بودن (قاراداغ، قاراقايا، قاراتپه، قاراآغاج) داشته باشد. قارا در نام رودخانه ها (قاراسو، قاراچاي) به معني رودخانه اي مي باشد كه آب آن به آرامي روان است.

با دو مقدمه فوق، واژه "قاراقان" در برخي از نامهاي جغرافيائي را مي توان به عنوان نامي مركب از دو كلمه "قارا" و "قان" و در مجموع به معني مكاني بزرگ و يا محلي مرتفع دانست (براي قارا، نك. قاراچيمه ن).

٦-در ريشه شناسي كلمه خرقان، نام تركها و ايلات منسوب به دولت قاراخاني نيز پيشنهاد شده است. بنا به اين ريشه شناسي برخي از نامهاي جغرافيائي بويژه روستاهائي كه اسامي آنها به شكل قاراخانلي مي باشد، به معني منسوب به تركان و يا دولت قاراخاني مي باشند. قاراخانيان ويا خاقانيه و ايليگ خانلار، دولتي تركي است كه از طرف تركهاي قارلوق، چيگيل، يغما، توخسي و غيره تاسيس شده است (دو شاخه شرقي و غربي، ١٠٤٢-١٢١٢). قسمتهاي جنوبي آزربايجان (مناطق ترك نشين استانهاي قزوين، مركزي و تهران، قم، همدان) از جمله نقاطي ميباشند كه طوائف تركي تشكيل دهنده قاراخانيان به شكل انبوه در آنجا ساكن شده اند. به علاوه برخي از نامهاي خرقان-قره¬قان؛ اسامي چگين، قارلوق و غيره در اين نواحي بازمانده اين طوائف ميباشد. در استان قزوين و مناطق ترك نشين جوار آن در استان تهران به نام چگين-چيگين-چيگيل چيگيل برخورد ميشود. چيگيلها طائفه اي از تركهاي قاراخانيان اند كه در اين نواحي از آزربايجان ساكن شده بودند. چيگيلها به همراه تركهاي "قارلوق" و "يغما" دولت قراخانيان (قاراخانلي) را بين قرون ١٠-١٢ در آسياي ميانه تاسيس نموده اند. سلطانهاي قراخان=قاراخان هميشه از بين اين طائفه چيگيل انتخاب ميشده اند. (كلمه "چگين" به معني شاهزاده بوده معادل كلمه تركي "تكين" ميباشد. در استان آزربايجاني قزوين و بخشهاي مجاور آن به هر دو نام "چگين، چگيني" و "تكين" (تكين داغي) برخورد ميشود. ايل چگني امروزه عمدتا لرزبان، گروههائي از آنها كه در استان آزربايجان قزوين ساكنند تركي زبان و گروههائي كه در شمال كشور عراق مسكن گزيده اند كردزبانند).

ريشه شناسيهاي نادرست:

١-نهادها و مقامات دولتي ايران به موجب سياست تركي زدائي از چهره جغرافياي آزربايجان و ايران، در حال تعويض سيستماتيك و گام بگام تمام اسامي جغرافيائي و تاريخي تركي در ايران و آزربايجان با نامهائي فارسي اند. آنها در اين راستا، بسياري از نامهاي داراي كلمه "قارا" را نيز بدون توجه به معني آن در تركيب مورد نظر، با كلمه "سياه" فارسي جايگزين ساخته و مي سازند. چنانچه نام "قاراقان" (قاراغان) در شهرستان سقز از استان كردستان را به نادرستي به "سياه دشت" تغيير داده اند. حال آنكه در اينجا قاراقان و يا قاراغان به معني اقاقي و يا محلي كه داراي اقاقي فراوان مي باشد است. (شهر ساققيز-سقز بنا به متون دوره اسلامي همواره در جغرافياي آزربايجان قرار داشته است. نك. ساققيز-سقز).

٢-در عكس العملي افراطي به تعويض نامهاي تركي و جانشين ساختن همه كلمات "قارا"هاي تركي در نامهاي جغرافيائي با كلمه "سياه" فارسي از سوي دولت و نهادهاي دولتي ايران، عده اي از تركان ادعا مي كنند كه هيچكدام از كلمات قارا در نامهاي تركي به معني سياه نبوده و همه قاراها در نامهاي جغرافيائي در واقع به معني بزرگ اند. اين ادعا مقرون به حقيقت نيست، زيرا به واقع معني قارا در اكثر نامهاي جغرافيائي رنگ سياه بوده كه صرفا در رديف رنگهاي ديگري (آغ، ساري، گؤي، قيزيل، ياشيل، آل، آلا، ...) براي ناميدن آنها بكار برده شده است. البته موارد ديگري نيز وجود دارند كه كلمه قارا به معاني انبوه، متراكم، مرتفع، بزرگ ... مي باشد. به عبارت ديگر كلمه قارا در نامهاي جغرافيائي همواره به معني بزرگ نيست، همانگونه كه همواره به معني سياه نيز نمي باشد. چنانچه "قاراچاي" و يا "قاراسو" به معني رودسياه و يا رود بزرگ نبوده، به معني رودي كه به آرامي جريان دارد؛ "قاراداغ" به معني كوه سياه و يا كوه بزرگ نبوده، به معني كوه مرتفع؛ و "قاراچمه ن" به معني چمن سياه و يا چمن بزرگ نبوده، به معني چمن متراكم و انبوه است.

٢-در مقاله "اطلاعات آباديهاي ميانه" نام روستاي "قاراقانلي" به معني "بسيار محزون" آمده است. اين معني نادرست است، زيرا قاراقانلي در نامهاي جغرافيائي به معني محلي كه داراي قاراقان (اقاقي و يا نهر) بوده و يا محلي كه منسوب به قاراخان (شخص و يا طائفه) مي باشد است.

نتيجه:

قاراقان (خرقان) نام منطقه اي از آزربايجان جنوبي است كه امروزه بين استانهاي قزوين، همدان و مركزي تقسيم گرديده است. در ايران و آزربايجان جنوبي اماكن جغرافيائي متعدد ديگري با نامهائي مشابه و نزديك وجود دارند. نام منطقه قاراقان، كلمه اي تركي به معني محل و سرزميني بزرگ مي باشد. برخي از ديگر نامهاي قاراقان (بويژه آنها كه به شكل قره غان و قره قان اند) برگرفته از كلمه تركي "قاراقان" به معني اقاقي و گل ابريشم، و يا مكان و امكنه بزرگ و بخشي از آنها (كه به شكل خرقان اند) به معني نهر، بخش كوچكي از اين نامها نيز منسوب به امرا و واليان دولتهاي تركي در تاريخ كه در آن مناطق رحل اقامت گزيده و يا بر آنها حكومت كرده و داراي نام قاراخان بوده اند مي باشد. در اينگونه نامها قاراخان به معني خداي خدايان و برگرفته شده از ميتولوژي تركي است. در نظام دولتي دول تركي نيز، قاراخان به معني حاكم مردمي، حاكمي از توده مردم و غيرمنتسب به طبقه اعيان و اشراف است كه به حكومت مي رسد.


Share/Bookmark

Sunday, November 09, 2008

كوره نگ (كبودرآهنگ)، ريشه شناسي و وجه تسميه آن



كوره نگ-Kürәñ
كبودرآهنگ


نامهاي تركي شهرها و اماكن جغرافيائي آزربايجان و ايران، ريشه شناسي و وجه تسميه آنها

مهران بهاري

دوشنبه، چهارم نوامبر- ٢٠٠٨
باشگون، اولو سويوق آيي، سيچان ايلي
Başgün, Ulusoyuq ayı, Siçan ili


http://toponimler.blogspot.com/

كوره نگ-Kürәñ
كبودرآهنگ


نام شهر و شهرستاني در شمال غربي استان همدان آزربايجان. در لغتنامه دهخدا گفته مي شود: "کبودرآهنگ نام يکي از قراي همدان است و طائفه جليله حاجيلر قراقوزلو [قاراگؤزلو] در آن متمکن و متوطن اند". شهرستان كبودر آهنگ از طرف شمال به شهرستان خدابنده (از استان آزربايجاني زنجان) از مغرب با شهرستانهاي آزربايجاني بيجار و قروه (از استان كردستان)، از سمت مشرق با شهرستان آزربايجاني رزن و از جنوب با شهرستان آزربايجاني همدان همسايه مي باشد. اين شهرستان به صورت دشت وسيعي است كه بعد از همدان از نظر وسعت دومين شهرستان استان همدان بوده و از بخشهاي شيرين سو، مركزي و گل تپه تشكيل شده است. كوههاي بقاطي، قاراداغ (قره داغ)، قولو اوبا (قلي آباد)، ساري قايا (ساري قيه) و سوباشي از ارتفاعات عمده اين شهرستان به حساب مي آيند. آب و هواي اين شهرستان عموما" سرد و خشك است و نسبت به آب و هواي ساير شهرستانهاي استان در تابستان گرمترين نقطه و در زمستان سردترين منطقه استان را به خود اختصاص داده است.

ريشه شناسي

كوره ن و يا كوره نگ در زبان تركي به معني قهوه اي، قهوه اي تند، خرمائي؛ و يا راسو و دله قهوه اي رنگ است. از فرمهاي گوناگون آن كوره نگKüreñ (تركي قديم، مغولي كلاسيك)، كورؤنگKüröñ (قرقيزي)، كوره ن Küren (مغولي قديم)، هوره نHüren (مغولي مدرن) را مي توان بر شمرد. عده اي كلمه كوره نگ را كلمه اي اصلا مغولي (كورينگ در اوردوس، كورنگ در قالموقي) دانسته اند كه بعدها به زبان تركي نيز وارد شده است.

١-آلتائيستيك و توركي شناس مشهور دوئرفر، كلمه كوره نگ به معني قهوه اي و خرمائي در زبان مغولي را برگرفته شده از كلمه بسيار قديمي كوزه ن در زبان تركي (كوزئن Küzen در توويني، كوزه ن Küzän در قيرقيزي، كؤذئن Köðen در باشقوردي) كه به معاني سمور (كلمه اي تركي)، راسو (داغ گلينجييي)، دله (كلمه اي تركي) و موش خرمائي وحشي مي باشد دانسته است. بنا به وي اين كلمه كه فرم اوليه آن Kürän بوده، از طريق تركي چوواشي به شكل كوره نهKürene به زبان مغولي كلاسيك، كوره نه Kurene به زبان مانچو و گؤرئني Görény و Görny به زبان مجاري داخل شده است. وي كلمه كوره نگ به معني قهوه اي در زبان مغولي را برگرفته شده از رنگ اين حيوان كه داراي نام تركي است مي داند.

٢-گروهي ديگر از آلتائيستها اين كلمه را از كلمات پايه اي زبانهاي آلتائي شمرده اند كه ريشه اوليه "كورKür " آن در كلمات گوزGüz ، كوزKüz ، كوسKüs در زبانهاي گوناگون تركي و كئرKer (چوواشي) همه به معني پائيز (كوهونKühün در ياقوتي و دولقان) نيز ديده مي شود. بنابه اين عده كلمه "كوره نگ" از تركيب "كورKür " به علاوه پسوند باستاني اسم ساز از اسم "-نگñ " حاصل شده است. مانند "اودونگOduñ –اودونOdun " از "اود"، "اؤله نگÖlәñ " از "اؤل" به معني خيس، "كؤودونگKövdüñ " از "كؤودو" به معني بدن، "قانQañ " از "قا" به معني پدر، "ترينگTәriñ –درينDәrin " از "ترمه¬ك" به معني عميق، "يئلينگYeliñ –يئلينYelin " از "يئل" به معناي باددار، "قالينگQalıñ –قالينQalın " از "قالماق" به معني بها و بدل، "يالينگYalıñ –يالينYalın " (لخت)، "توزه نگTüzәñ -دوزه نDüzәn " (نظم)، ... . پسوند "-نگñ " بعدها به "-نn " تبديل شده است.

وجه تسميه:

نام اين شهر آزربايجاني در زبان تركي و از سوي مردم ناحيه به صورت "كوره نگ" تلفظ مي شود. "كوره ن" و يا "كوره نگ" در زبان تركي به معني راسو و دله قهوه اي رنگ، قهوه اي تند، خرمائي، رنگ قهوه اي برگهاي پائيزي است. بر طبق اين ريشه شناسي، نامگذاري كوره نگ به سبب وجود سمور و يا راسوي قهوه اي رنگ در اين منطقه و يا به دليل قهوه اي رنگ شدن طبيعت و برگ درختان در فصل پائيز به اين شهر داده شده است.

ريشه شناسيهاي عاميانه و نادرست:

شهر و شهرستان آزربايجاني "كوره نگ" در منابع رسمي و دولتي و زبان فارسي با نام "كبودرآهنگ" خوانده مي شوند كه اسمي تماما بي پايه و ساختگي است. كبودرآهنگ ظاهرا به منظور دادن رنگي فارسي به اين نام تركي و منطقه كوره نگ آزربايجان ايجاد شده است. براي معني دار كردن نام فارسي كبودرآهنگ، ادعا شده كه:

١-"در گذشته در اين منطقه از آزربايجان رودهاي متعدد و بركه‌هايي وجود داشته است كه كبوتران از هر سو به آن مي شتافتند و از اين رو آن منطقه ‌را كبوتر آهنگ ناميده اند". اين ريشه شناسي همانند خود نام كبودرآهنگ بي پايه و ساختگي است. اساسا به اين دليل كه هرگز هيچ مردمي (در اين مورد تركان آزربايجان)، نام شهرها و روستاهاي خود را به زباني بيگانه (در اين مورد فارسي) نمي خوانند. دوما به اين دليل كه اساسا اگر مردم ترك منطقه، به هر دليل نام فارسي كبوترآهنگ را براي ناميدن شهر خود انتخاب كرده اند، چرا پس از آن، نامي را كه خود انتخاب كرده اند بكار نبرده و به جاي آن نام تركي كوره نگ را بكار برده اند؟ آشكار است كه اين تفسير در صدد القا اين نظر به خواننده ناآشنا است كه لابد مردمان اين منطقه آزربايجان در گذشته فارس بوده اند و طبيعتا محل زندگيشان را هم به فارسي نامگذاري كرده اند. اما بعدها افراد مختلفي از تركان جاي آنها را گرفته و "كبوترآهنگ" اوليه فارسي را تصحيف و به مرور زمان تبديل به "كوره نگ" تركي كرده اند. ولي اين با واقعيتها و تاريخ و گذشته اين منطقه سازگاري ندارد. در بهترين حالت، با خواندن اين وجه تسميه، خواننده ناچار به اين نتيجه مي رسد كه ملت ترك كه سابقه سكونتش در اين مناطق به قبل از ميلاد مي رسد و به گواهي تاريخ صاحب فرهنگ و تمدني غني و با سابقه است، از نامگذاري شهرها و روستاهاي خود عاجز بوده و يا زبان تركي قابليت كاربرد بدين منظور را نداشته و اين مهم را اقوام ديگر از جمله فارسها، آنهم به زبان فارسي برايشان انجام مي داده اند. تازه پس از آن، اين مردم عاجز و الكن ترك، قدرت نگهداري اين نامها را هم نداشته و آنها را تحريف و تصحيف مي كردند.

٢-عده اي ادعا نموده اند كه در زبان تركي كورنگ به معني رودهاي آب است. اين ريشه شناسي هرچند به تركي بودن اين نام معترف است، با اينهمه مقبول نيست. زيرا در هيچ منبع تركي كلمه اي به شكل كورنگ و به معناي رودهاي آب نيامده است.

نتيجه

كوره نگKürәñ نام شهر و شهرستاني به همين نام در استان آزربايجاني همدان، كلمه اي تركي-آلتائي به معني رنگ قهوه اي پائيزي و خرمائي و سمور و دله قهوه اي رنگ و خرمائي است. اين كلمه با كلمه "كورKür " در تركي قديم، ريشه اوليه كلمه "گوزGüz " تركي مدرن به معني پائيز و يا كلمه كوزه نKüzәn به معني راسو هم ريشه است.


Share/Bookmark